بازيابی ايرانشهری

نقد اسلام در ایران: بازگشت کورش بزرگ / برگردان از آلمانی به پارسی: آرین وایزمن

در جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از مردم، از دولت اسلامی، دلزده شده ­اند. اما، انتقاد [از اسلام]، قطعا می­ تواند مشکل‌ساز شود. با وجود این، یکی از گزینه‌های مطرح [برای انتقاد از اسلام]، بازگشت به ایران باستان – و برای نمونه، بازگشت به سوی کوروش بزرگ – است که به نماد ضدیت با اسلام در میان جوانان ایرانی تبدیل شده است.

دویچلند

خبرگزاری دویچلند فونک

یادداشتی از: راینهارد باومگارتن – 3 ژانویه 2017

saleh
مسجد امامزاده صالح در تهران (AFP / Atta Kenare)

در گردهمایی ده‌ها هزار نفری [7 آبان 1395] در «پاسارگاد»، در جنوب رشته کوه‌های زاگرس، مردم فریاد می زدند: “کوروش، پدر ماست؛ ایران، وطن ماست“. گردآمدگان در پای آرامگاه کوروش بزرگ، اینگونه به پادشاه باستانیِ شاهنشاهی هخامنشی، ادای احترام نمودند. البته، این شعار، چیزی بیش از ادای احترام بود.

مردم فریاد می زدند: “آزادی اندیشه، با ریش و پشم نمی شه” تا [به طعنه] به حکومت آخوندها بر کشورشان، اشاره کنند. “صادق زیباکلام”، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، و یکی از روشنفکران لیبرال پیشرو در ایران، در این باره می گوید: «گردهمایی آرامگاه کوروش، باعث شد بسیاری در دستگاه حکومت، به فکر فرو روند.»

کورش، پدر ماست

به گفتۀ زیباکلام، «حاکمیت، تصور نمی کرد جمعیتی نزدیک به 50 هزار نفر در آنجا جمع شوند. حاکمیت نمی تواند برای این اتفاق، هیچ قدرت خارجی ای، مانند آمریکا یا صهیونیست‌ها، را مقصر بداند.»

[در این گردهمایی]، یکی از هواخواهان کوروش، به زبان عربی می گوید: «کوروش، پدر ماست و همۀ مردم ایران، سرباز او هستند، (نَحنُ جُنودِ کورش … و هذا کورش اَبانا)»؛ او سپس به فارسی می گوید: “کُرد سنندجی و کرمانشاهی، آذری ها و اعراب خوزستان، همه کورش را می پرستند.»

Arab-Irani-Pasargad
یک شهروند عرب ایرانی در حال ستایش کوروش بزرگ

زیباکلام می پرسد: «چه کسی برای کوروش، تبلیغ کرده است؟ هیچ کتابی دربارۀ او چاپ و یا خوانده نشده، و [با این همه]، کوروش به نماد مخالفت با رژیم، تبدیل شده است.»

و اما شعاری که در آرامگاه پادشاه هخامنشی سدۀ ششم پیش از میلاد، شنیده شد، و زنگ خطر را برای سران جمهوری اسلامی، با آوای بلند به صدا درآورد، شعار «ما آریایی هستیم، عرب نمی پرستیم» بود.

هیچ چیز کوروش به اسلام نمی خورد

شاهنشاهی ساسانیان، واپسین امپراطوری پارسی، در نیمۀ نخست سدۀ هفتم میلادی، به تدریج به دست اعراب از میان رفت. پس از سقوط ساسانیان، ایران شاهد ده‌ها سال، پایداری خونین و مجازات‌های وحشیانه‌ی فاتحان مسلمان بود. [از آن پس،] ایران، عمدتا اسلامی شد. پس از انقلاب سال 1979 (1357)، اسلام، بیش از هر زمان دیگری در دست حاکمان، قوت گرفته است.

زیباکلام اضافه می کند: «37 سال پیش، زمانی که انقلاب، آغاز شده بود، کوروش، اهمیتی نداشت. جامعه‌ی امروز [ایران] باید بسیار اسلامی و مُتدیّن باشد، زیرا [در ایران،] همه چیز اسلامی است: رهبری، ریاست جمهوری، مجلس، رسانه‌های دولتی و دانشگاه‌ها – همه چیز. همه به خوبی می دانند که هیچ چیز کوروش به اسلام نمی خورد.»

«کورش دوم» (کورش بزرگ)، «شاه شاهان» (یادآور عنوان شاهان پهلوی) نامیده می شود. لذا، بلافاصله پس از انقلاب، تصمیم گرفته شد که آرامگاه او ویران و یاد او از اذهان، پاک شود؛ اما، هزاران نفر از مردم، سد راه گروه‌های تخریب شدند. پس از آن، سکوت طولانی ای، حکمفرما شد. اما اکنون، یاد و خاطرۀ شکوه کهن، در زمان بحران اقتصادی و اجتماعی، بازگشته است.

از اسلام، ناامید شده اند

زیباکلام ادامه می دهد: «نسل‌های دوم و سوم پس از انقلاب اسلامی، از اسلام، ناامید شده اند. آن‌ها به دنبال یک جایگزین می گردند. برای نسل من، اسلام، راه حل بود؛ اما جوانان امروز بخاطر ناامیدی شان از اسلام، به دنبال چیز دیگری هستند.»

مردم فریاد می زدند: “همش میگن دست خداست، هرچی بلاست از عرباست“. به زبان آوردن این کلمات در کشور ولایت فقیه، بزرگ‌ترین کُفر محسوب می شود. صادق زیباکلام، سردهندگان این شعار را یک اقلیت می داند. اما [شعار] همین اقلیت، بازتاب دهنده‌ی احساسات بسیاری از جوانان است:

«نسل‌های پس از انقلاب، دیگر به سیاست‌های رهبری، باوری ندارند، و زمانی که مسئولین درباره‌ی دبیرکل “حزب الله”، حسن نصرالله صحبت می کنند، جوانان می گویند: «حسن نصرالله دیگر کیست؟ مسئولین درباره‌ی “حماس” صحبت می کنند، و جوانان می گویند: «حماس دیگر چه کوفتی است؟!» رهبری می گوید امریکا دشمن ماست، و جوانان می گویند که ما امریکا را دشمن نمی دانیم.»

به باور بسیاری در ایران، شکاف میان حاکمیت و مردم، بسیار ژرف است. از طرفی، حاکمیت از اوامر و دستورات الهی، پیروی می کند و از طرف دیگر، مدعی است که به مردم، خدمت می کند.

گردآورنده و مترجم از متن اصلی : Aryan Wiseman