رفتن به محتوا

بیانیه‌ی رسمی «جنبش فرزندان زرتشت و کورش» (بازیابی ایرانشهری) در پیوند با تازش مغول‌وار اسرائیل به خاک سپند ایرانشهر

با نام اورمزد، بغ بزرگ، بزرگترین بغان
و با نام مهر، آناهیت، اپام‌نبات

ایرانشهریان!
میهن ما در یک جنگ نابرابر و همه‌سویه به سر می‌برد، از درون و از بیرون. در بیرون، همه چیز روشن است: چنگیز جهود، بنیامین نتانیاهو، خیز برداشته است تا آنچه را از تازش الکسندر و محمد و چنگیز و تیمور و ایلغار صفوی و قجر و خمینی بازمانده است، تکه‌تکه کند و یکبار برای همیشه به ناپدید کردن ایرانشهر از روی نقشه‌ی جهان جامه‌ی کنش بپوشاند.
خواب الکسندر و والرین، خواب محمد و چنگیز، خواب خزعل و سمیتقو و مصدق و خمینی هنوز برآورده نشده است و ایرانزمین، همچنان، اگرچه لرزان، بر پای خویش ایستاده است. چهل و شش سال ویرانی برنامه‌مند فتنه‌گران 57 که پیروزی خود را وامدار خیانت برنامه‌مند خاندان منحوس دیبا و ناتوانی نمونه‌وار پهلوی دوم در بازشناسی دوست از دشمن هستند، کمر ایران را خم کرده است.
کسان توانسته‌اند با اسرائیلی‌ترین شعار قرن، یعنی «مرگ بر اسرائیل»، و «اسرائیل باید نابود شود»، تله و دامی ماهروزی (تاریخی) در برابر سرزمین ما کنده، و همه‌ی داشته‌های ما را هزینه‌ی چاه ویلی به نام «آرمان قدس» کنند. آرمانی اهریمنی که نه تنها ایرانیان را دچار بزرگترین زیان‌های ماهروزی کرده است و آنان را به لبه‌ی پرتگاه نابودی رانده است، بلکه قوم دربند فلسطین را نیز تا پای برون رانده شدن از سرزمین مادریشان پیش برده است.

هم میهنان!
خاخام خامنوف توانسته است اسرائیلی‌ترین حکومت جهان را در میهن ما بر پا کند. اسرائیلی، بارها اسرائیلی‌تر از آنچه در اورشلیم و تل‌آویو بر سر کار است. خدمتی که خامنوف به آرمان قوم یهود کرده و می‌کند، هیچ فردی تا به امروز نکرده است. خامنوف دارد بزرگترین سد در برابر آرمان اسرائیل بزرگ، یعنی سد ایرانشهر را، در برابر چشم جهان از سر راه قوم موسی برمی‌دارد. خامنوف دارد ایرانشهر را در درگاه آدون ذبح می‌کند.
این خامنوف است که با فتوای اسرائیلی خود، بمب اتم را بر میهن ما حرام کرده است و همزمان، سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی کشور را دربست به کشورهای بیگانه و در رأس آنان، اسرائیل و روسیه و ترکیه سپرده است. این خامنوف است که ایرانیت را قدغن نموده و دست هر فرقه‌ی آنتی‌ایرانی و تجزیه‌طلب را در کشور باز گذاشته است.
در ذیل ولایت آنوسی-جهودی خامنوف است که در روز روشن کلیت کادر فرماندهی سپاهی و لشگری کشور ترور می‌شود، کلیت سامانه‌ی پدافندی کشور قفل می‌شود، ده‌ها افسر و دانشمند بلندپایه همراه خانواده‌هاشان کشته می‌شوند، در سراسر کشور وانتها و کامیونهای پهبادی دشمن آزادانه جولان می‌دهند، و باز هم وزیر خارجه او میآید و میگوید ما به زودی به گفتگو با آمریکا بازمی‌گردیم!
ذیل ولایت آنوسی-جهودی خامنوف است که اسرائیل نیروگاه‌های هسته‌ای میهن ما را بمب‌باران می‌کند، با این پیامد که این تازش میتواند کل فلات ایرانزمین را رادیواکتیو و برای قرن‌ها زیست‌ناپذیر کند، لیک رئیس سازمان انرژی هسته‌ای کشور می‌گوید ایران همچنان در پیمان منع گسترش می‌ماند و فقط از پروتکل الحاقی بیرون می‌رود، آن نیز نه لزوما، شاید!

ایرانیان!
این اندازه از بی‌شرافتی، این اندازه از پلشتی، این اندازه از خیانت برهنه در هیچ کجای جهان نموده نداشته و نخواهد داشت. تنها و تنها از یک موالی و تواب تمدنی، تنها و تنها از شیعه‌ی آل علی، آن قاتل ایران و ایرانی است که این حجم از بی‌وطنی و سرسپردگی به بیگانه برمی‌آید. در حالی که اوباش حسینی و دیگر شیعیان باجناق‌باز حیدر-حیدر کنان چشمان دختران و پسران آریایی این سرزمین را کور می‌کردند، نبوغ آریایی دانشمندان ایرانشهری ما در حال ساخت نرم‌افزار موشکی و هسته‌ای بود. پس خامنوف خیز برداشت تا برای تخلیه‌ی این داشته‌ی تمدنی، در یک عملیات اشرف مروان، با خاموش کردن پدافند و حذف کادر فرماندهی، طی چند روز، همان بلایی را سر ایرانزمین آورد که همکیش او در مصر، اشرف مروان، در سال 1973 و طی جنگ یوم کیپور بر سر مصر آورد. این است آنچه امروز دارد رخ میدهد.

آریاییان!
این تازش مغول‌وار با رهبری مشترک بی‌بی-خامنوف، شکست خورد و کارشناسان میهن توانستند پس از 14 ساعت بر سامانه‌ها چیره شوند. پس اینک می‌بایست فراگرد دوم عملیات آغاز شود:
1.  پیشگیری از گوشمالی بایسته‌ی اسرائیل.
2.  پیشگیری از اعلام وضعیت فوق‌العاده.
3.  پیشگیری از منع رفت و آمد، و باز گذاشتن مرزها و راهها برای کنش آزادانه‌ی تروریستها تا شمار بیشتری از فرماندهان را کشته و حجم بیشتری از ویرانی و خرابکاری را در سراسر ایرانزمین پدید آورند.
4.  فرسایشی کردن نبرد که بی‌شک به سود دشمن و به زیان میهن ما میباشد، چرا که دشمن بی‌نهایت پول و زین‌افزار دارد، ایرانزمین اما نه.
5.  در همین چارچوب، با عملیات فریبی به نام “پشتیبانی اتمی پاکستان” روبروییم: به نیروهای ایرانی باید القاء شود که چتر اتمی پاکستان بر سر شماست، پس نیازی به ساخت بمب به دست خود ندارید!
6.  طرح فریب ساخت بمب اتم به دستور خامنوف: گرد آوردن باقی‌مانده‌ی دانشمندان در یک جا، و قتل گروهی آنان. همانگونه که سردار حاجی‌زاده همراه با کل تیم هوافضای سپاه به دستور خامنوف گرد آمدند و سپس قتل عام شدند. همانگونه که نصرالله و گروهش قتل عام شدند. و همانندها.

چکمه‌پوشان، لشگریان، سپاهیان، ارتشیان!
این قول طرف پاکستانی، هم اگر حرف دل گوینده‌ی آن باشد، فریبی بیش نیست. در روزی که اسرائیل یا آمریکا، هیروشیمائی نوین در میهن ما پدید آورند، (که کوشیدند با زدن فردو و نطنز آن را بدون انداختن بمب پدید آورند و هنوز ما از دامنه‌ی آلودگی آن آگاه نیستیم)، نه پاکستان، نه هیچ کشور دیگر، انگشت کوچک خود را نیز به نشانه‌ی گله و شکایت تکان نخواهد داد.
هرگز فراموش مکنید: ایران، مرد تنهای شب ماهروز است و این تنهایی همه‌سویه، بخشی از دی‌ان‌ای و بافت ژنتیک این میهن است. پس فریب پاکستان را نخورید، هم اگر، آن‌چنان که گفتیم، گوینده‌ی آن خود نداند که مهره‌ای بیش نیست و برای گول زدن ما فرستاده شده است.

آنچه باید کرد:
1.  اعلام وضعیت فوق‌العاده و حکومت نظامی.
2.  خلع دولت پانتورکیستی و تجزیه طلب پزشکیان.
3.  خلع خاخام خامنوف از همه‌ی مقام‌ها.
4.  تعطیل کردن وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه، قطع دسترسی تمامی کادر این دو نهاد از همه‌ی ابزار اطلاعاتی، و سپردن امنیت کشور به رکن دو ارتش.
5.  بیرون آمدن از پیمان منع گسترش، فراخواندن گروسی به ایران برای یک نشست و دستگیری او و تمامی کارمندان آژانس و حبس کردن آنان در فردو و نطنز به عنوان سپر انسانی.
6.  اعلام پیشاپیش جنگ به هر کشوری که آسمان، خاک، یا آب خود را برای تازش اسرائیل به ایرانزمین باز گذارد.
7.  اعلام جنگ انرژیکی به سراسر جهان با این گزاره‌بندی: هم اگر یک ملخ اسرائیلی یا غیر اسرائیلی به یکی از پالایشگاه‌های گازی و نفتی ایرانزمین برخورد کند، سراسر پایگاه‌های انرژیکی در دسترس ایران نابود می‌شوند.
8.  اعلام جنگ اتمی علیه اروپا و اسرائیل با این گزاره‌بندی: اگر یک ملخ اسرائیلی یا غیر اسرائیلی به یکی از نیروگاه‌های هسته‌ای ایران برخورد کند، موشک باران آخرالزمانی دیمونا و سراسر نیروگاه‌های هسته‌ای در دسترس، از غرب آسیا تا اروپا.
9.  ساخت بمب اتم و پایان رسمی حکومت اشغالگر خامنوف و بازگشت به سامانه‌ی سپند پادشاهی ایرانشهری.

هم میهنان، ایرانشهریان، پارسیان!
روزی فردوسی بزرگ گفته بود: “چو ایران نباشد تن من مباد، بدین بوم و بر زنده یک تن مباد”. امروز هنگام جامه‌ی کنش پوشاندن به این سخن مغ پارسی رسیده ا‌ست. چرا که امروز ما در یک ایستار هستی‌شناختی (وضعیت وجودی) به سر می‌بریم. پرسش، بر سر بودن و نبودن ماست، نه کم، نه بیش.
پس اگر اسرائیلیان درون و بیرون، پس اگر خامنوف‌ها و رضا ناپهلوی‌ها، اگر اوباش مشروطه و مشروعه، اگر اشغالگران شیعه و مصدقی و کمونیست و دیگر خرفستران چیره شده بر میهن جم و کیخسرو، بر آن شده‌اند تا ایران اهورایی ما نباشد، باید بهای این نبودن خویشتن را برای کسان، و هم نیز همپیمانان بیرونیشان، تا جای پنداشتنی بالا بریم.
پرسش این است: در جهانی که ایران نباشد، چرا عربستان و ترکیه و امارات باید باشند؟ در جهانی که ایران نباشد، چرا روسیه و چین و اروپا و آمریکا باید باشند؟ پاسخ روشن است: وقتی ایران نباشد، همان به که جهان نباشد. چرا که جهانی که تاب پذیرش یک ایران با پادشاهی ایرانشهری و زرتشتی‌کیش را، آنچنان که شهریاری کوروش و داریوش بود، نداشته باشد، و از الکسندر تا محمد، از چنگیز تا نتانیاهو، کوشیده و همی می‌کوشد تا نابودش کند، همان بهتر که چنین جهانی بر زمین نباشد، چرا که باور آریایی ما، آن چنان که مغ گنجه گفت، چیون است: “همه عالم تن است و ایران دل، نیست گوینده زین قیاس خجل، چون که ایران دل زمین باشد، دل ز تن به بود یقین باشد”.
اگر دل زمین نباشد، همان به که تن زمین نیز نباشد.
جاوید ایران.

به تیسپون باز می‌گردیم
و به آتش، به آتش بزرگ، به بزرگترین آتش‌ها
با ایران در ایران برای ایران
«نماینده‌ی (کاندیدای) زرتشتی پادشاهی، خردکام کیخسرو آرش گرگین»