(حاشیه ای بر متن اکبر گنجی)
صورت مسئله از روزن ایرانشهری و جنبش استقلال طلبی آریائی این است:
1- اسلام، فارغ از موضع اشغالگرانه اش در نسبت با ایران، گذشته از شرّ مستمری که برای ایرانزمین داشته و دارد، در نفس اش، هرگز یک دین نبوده و نیست، بلکه یک ایدولوژی فاشیستی، حذف گرا، استوار بر تبعیضهای برنامه مند و چهارگانهی جنسی و سیاسی و اقتصادی و یزدان شناختی، و به شدت خشونت طلب و دروغ محور است، آن چنان که کمونیسم و نازیسم و صهیونیسم نیز با هم نبودند.
در خشونت، اگر دمکراسی را که خشنترین، خطرناکترین، انسان ستیزترین، و طبیعت براندازترین نوع حکومت تاریخ است، کنار نهیم، هیچ فاشیسم کهن و نوینی به گرد پای اسلام نیز، که برایند مستقیم جهودیت و مسیحیت است و خود تولید کنندهی بهائیت می باشد، نمی رسد.
2- آخوندها، فارغ از زمان و مکان و نقش و جایگاه فردی شان، نمایندگان رسمی و یونیفورم پوش اسلام اند، اینان، بنابرتعریف، دشمن انسانیت و طبیعت تلقی می شوند، خود، چونان دشمن سوگندخورده و اشغالگر با ایرانیان و میهن ایشان رفتار کرده و می کنند، و لاجرم چنان دشمن و اشغالگر نیز باید با ایشان رفتار کرد.
هم از این رو، ما آخوند خوب و آخوند بد نداریم، آنچنان که نازی خوب و نازی بد، صهیونیست خوب و صهیونیست بد، کمونیست خوب و کمونیست بد نیز نداریم. یک کمونیست باورمند، یک موجود خطرناک، خشن و بی رحم است که برای رسیدن به اهداف ایدولوژیگ اش به هیچ کس و هیچ چیز رحم نمی کند، از پول پوت تا انور خوجه، نمونهها بسیارند.
3- اسلام با ایران هرگز همزیستی نداشته و ندارد، اسلام بر ایران سوار است و از آغاز ورود خونبار اش به سرزمین ما، چنان یک انگل از خون ایرانشهر تغذیه کرده است. آخوند، به عنوان نمایندهی رسمی اسلام، تجسم مستمر این زیست انگل وار بوده و هست: او جز جهل، هیچ تولید فکری ای ندارد و جز سوء استفادهی جنسی و اقتصادی و سیاسی، و بهره برداری یک جانبه، هیچ فعالیتی در حوزهی اجتماعی از خود بروز نمی دهد. چنین موجود انگلپیشه و غیر مولدی را، به ویژه زمانی که ابزار خشونت و قهر را نیز در دست دارد و با بی رحمی ای برنامه مند و مثال زدنی، در سرکوب هر گونه تلاش برای آزادی و عدالت از آن بهره می برد، به حکم وجدان و اخلاق و خرد باید به هر طریق ممکن الوصول از جامعه راند. هر کس، در هر جایگاهی که هست موظف به پیکار با آخوند و راندن و اخراج او از اجتماع است. آخوند، از روزن زرتشتی و آریائی، نمایندهی رسمی اهرمن است.
هم از این رو، خشونت اعمال شده از سوی ایرانیان نسبت به آخوندها، به حکم اخلاق و خرد و وجدان، امری سد در سد قابل دفاع به شمار می رود و هیچ ایراد حقوقی، فلسفی و اخلاقی ای نمی توان بدان گرفت. روشن است: به هیچ فرد زیر شکنجه ای نمی توان خرده گرفت که چرا برای گریز از شکنجه، در صورت امکان، شکنجهگر را می کشد و می گریزد. آنچنان که هیچ زن تحت تجاوزی را نمی توان به جرم کشتن تجاوزگر محکوم نمود.
ایران و ایرانی، 1400 سال است زیر تجاوز و شکنجهی مستمر اسلام به سر می برد و عامل عینی این تجاوز نیز کسی نیست، جز آخوند. از این رو، کشتن فرد آخوند، به عنوان سمبل یونیفورم پوش تجاوز و شکنجه ای 1400 ساله، نه یک تعرض به یک فرد ناشناس، بلکه کوششی اخلاقی در جهت حفظ بقای خویشتن و به جای آوردن عدالت است.
4- روشنفکری ایرانی، به عنوان بال سکولار اسلام و توجیهگر سنت اهرمنی اسلام، در تمامی جنایات اسلام و آخوندها، از منظر وجدانی، شریک جرم است. هم از این رو، اگر روشنفکری نیز یونیفورم واحدی می داشت، ایرانیان محق بودند همان عملی را که با آخوند انجام می دهند با ایشان نیز انجام دهند. لیک از آن رو که روشنفکری دارای لباس فرم نیست، و این لباس فرم بسیار مهم است، ما محق به چنین برخوردی نیستیم. لاجرم تکلیف کسان را به روشهایی دیگر معلوم خواهیم کرد.
5- در مبارزه با آخوند حساب نیروهای نظامی را به کل باید جدا کرد. پلیس، بسیجی، سرباز، سپاهی یا هر فرد نظامی دیگر می تواند مرتکب جرم شود. لیک هیچ آریائی ای اجازهی برخورد خودسرانه با نظامیان را، که در نفس خویش یگانه فرماسیون هنوز دارای ته ماندههای آریائیگری می باشند، ندارد. برخورد با نظامیانی که خود را ابزار دست آخوندها نیز کرده اند امری جداگانه است و قابل رسیدگی در دادگاههای مربوطه. بی شک در هنگام جابجائیهای اجتماعی، هنگامی که این یا آن نظامی، برای دفاع از این یا آن آخوند، در برابر صفوف آریائیان می ایستد، این خود اوست که سرنوشت خود را با اشغالگران گره زده است. لیک فارغ از این وضعیت استثنائی، ما در بازیابی ایرانشهری مسئولیت تمامی جنایات رژیم کنونی را در درجهی اول متوجهی آخوندها، و در درجهی دوم متوجهی همازوران ایشان، یعنی روشنفکرها می دانیم. نیروهای نظامی، در میان فرماسیونهای اجتماعی موجود، یگانه نگهداران ایرانزمین و یگانه یاران ما به شمار می روند، خود اگر هنوز دارای خودآگاهی آریائی بسنده نیستند. همان گونه که آخوند در نفس اش نمایندهی اهرمن است، مرد نظامی نیز، چون مرد کشاورز، در نفس اش نمایندهی اهورامزدا ست. ما به هیچ وجه اجازه نمی دهیم جهان غرب، مافیای روشنفکری، و نه مسلما خود آخوندها، آدرس اشتباه به ایرانیان دهند و نظامیان را مقصر جنایات به جای آورند. خیر چنین نیست. سرچشمهی شرّ اسلام است و فاعل شرّ، نمایندهی رسمی و یونیفورم پوش اسلام، یعنی آخوند. هر دو باید در ایرانشهر نابود و ریشه کن شوند و هر دو، نابود و ریشه کن خواهند شد. ما تا یک آخوند و یک مسجد در ایرانشهر است به این راه، یعنی مبارزه با اسلام و آخوند، که از همان فردای گسست قادسیه با کشتن عمر توسط فیروزان آغاز شد و تا کوشش ایرانی گرایانهی اصغر نحوی پور ادامه یافته است، پایبند خواهیم ماند. در این مورد، هیچ توهمی نباید وجود داشته باشد.