از روزن ایرانشهری ایران یک یار و انباغ بیش ندارد، تنهائی. تنهائی و بی یاری یگانه انباغ راستین ایران بوده است؛ این را باید پذیرفت و بر پایهی آن برنامه ریزی کرد. اکنون، دادستان (موضوع) قطر: قطر، که در یک خود-عرب-پنداری و از خود بیگانگی کیستی شناختی به سرد می برد، برای ما کشوری دشمن است و بخشی از آسهی اناکیِ (محور شرارت)ِ عربی-اسرائیلی-آمریکائی-ترکی. هم از این رو، ما نمی توانیم قطر را، تا زمانی که دگرگونی آرِشمند و مینوداری در رویکردها و آلک گیریهای شهرگانی و فرهنگی خود پدید نیاورده است، از پایه و ایستار دشمنی به در آوریم و برای نمونه، چون عمان، در ایستار کشوری نه دوست نه دشمن جایدهی کنیم. برخی کشورها هستند که هماره دشمن می مانند، ترکیه برای نمونه، تا زمانی که مردم اش در پیوند با پیشینهی راستین آریائی و دگر-آلتائی شان به خودآگاهی نرسیده و در خود-مغول-پنداری و خود-انآریائی-انگاری به سر می برند، چنین کشوری ست. قطر، چنین نیست و این تانائی و شایدبود (امکان) را دارد که بست و پیوندی بهتر و برای هر دو سو، سودآورتری با ایران داشته باشد. لیک این بهتر شدن وابسته به اگرهها (شروط) و پیش-نهشهائی چند هست که قطر باید گام به گام آنها را انجام دهد و بیاورزد.
نخستین اگره و پیشار (کوتاه شدهی پیش-اگر)، دست برداشتن از کوشش برای سرنگونی اسد و یاری رساندن به جهادیهای مسلمان است. دومین، بیرون آمدن از باهماد عرب (اتحادیهی عرب) به سود یک همازوری و هماورزی و همیاری کوستیگ (منطقه ای) است. سومین، پذیرفتن و سَهیدنِ آبخوستهای سه گانه به سان بخشی جدائی ناپذیر از خاک ایران. چهارمین، همکاری با ایران برای بازگرداندن بحرین به خاک ایران و آزاد کردن مردم بحرین از زیر ستم خاندان بحرین ستیز آل خلیفه و سعودیها. پنجمین، بستن پایگاه هوائی العدید (Al Udeid Air Base) که آمریکا از آن برای سرکوب و ناآرام نمودن و هراس افکنی در کشورهای آن کوست بهره می برد. قطری که با ایران دوست باشد نیاز به دوستی دروغین چون آمریکا ندارد.
گام نهادن در راستای انجام و آورزِ هر یک از این کارها، باید پاسخ بایسته را از سوی بخشهای آریائی دستگاهِ فرهنگ و فرمانروائی در ایران دریافت نماید. نیروهای آریائی پیشینهی زرتشتی مردم یمن را فراموش نکرده اند، ایرانیان عرب زبان شدهی قطر که در ایرانی بودن هیچ از مردم عراق کم ندارند، جای خود دارند.