موضوع فقط روحانی نیست، آخوند به عنوان مسلمان حرفه ای اصولا جز دروغ و تزویر نمی تواند، ما آخوند راست گو نداریم چرا که اسلام، از محمد عبدالله تا محمد خاتمی، هرگز راستی و راستگوئی را نشناخته است. اسلام، که هرگز یک دین نبوده است، مانیفست دروغ و خشونت است، یک ایدولوژی مبتنی به قهر و شقاوت که هماره حقیقت اش را بر تیغ شمشیر اش حک کرده است. و البته درست به میانجی همین دروغ و تزویر و خشونت است که دمکرات جماعت و طبقهی روشنفکر هماره با آخوند به یک ائتلاف اصولی دست می یابد. اینکه روحانی و میر حسین موسوی و زهرا رهنورد از بنیادگذاران امر مقدس حجاب اجباری به شمار می روند برای مطلعان به امور چیز تازه ای نیست، هم نیز وقاحت دمکراتیک رفرمیستها و سکولاردمکراتها در تطهیر این موجودات که در یک پیرامون متعارف بی شک جای شان گوشهی زندان می بود.
موسوی، به عنوان نخست وزیر محبوب خمینی، از مجریان قتلهای 67 است و بدان نیز، چنان که در روزنامه ای اتریشی موجود است، مفتخر بود. روحانی نیز جز این نیست، وزیر کشور اش پورمحمدی است که رئیسی انگشت کوچک او نیز در کشتن نیست. روحانی خود نیز در طول چهارسال گذشته بالاترین میزان اعدام را دارد و ما از این منظر می توانیم او را سلطان اعدام در جمهوری اسلامی به شمار آوریم، در چنین رژیمی به چنین مقامی رسیدن کار ساده ای نیست. هم نیز کار ساده ای نیست قالب کردن چنین موجودی از سوی رسانههای چندش آور بی بی سی و من و تو به عنوان یگانه آلترناتیو مردم ایران.
باری، از هنرهای دمکراسی خواهان فاسد ایرانی یکی نیز این است که توانسته اند میان قاتل خوب و قاتل بد تفاوت قائل شوند و تودهی دمکرات را، که فارغ از میزان تحصیلات اش جزو بی تشخص ترین فرماسیونهای تاریخ اجتماعی ماست، متقاعد کنند که صندوق رای نه تنها برکت دارد، که امری ست بی گزینه. این در صورتی ست که برکت صندوق رای که خمینی مشهورترین محصول آن است، در بهترین شرایط چیزی جز حفظ شرایط فاجعه بار موجود نیست. آری، هماره می توان به وضعیتی بدتر دچار شد، بدترین وضعیت اما آن وضعیت است که هر گونه تغییر در اش موجب بدتر شدن اش شود و این درست همان چیزی ست که دمکراسی خواهان ایرانی مدعی آن اند: وضعیت موجود نباید تغییر کند چرا که هر گونه تغییر اش به فاجعه می انجامد. تن دادن به چنین ابتذال دمکراتیکی صرفا شایستهی دمکراتهاست و بس. تاریخ نشان داده است که دمکرات جماعت و مسلمان جماعت دو روی یک سکه اند، سکه ای که جریان آریائی موظف به ابطال آن و خارج کردن اش از چرخهی تاریخ است. و این امر متحقق خواهد شد.