به نام آناهیتا، مادر آبهای ایران تشنه لب
نکته: “عربهای وحشی” لغت فرزندان کوروش نیست، بلکه نبرد فرزندان کوروش با اسلام و جهودیت و مسیحیت و بهائیت است. نبرد ما با قوم یا نژاد نیست، با اسکندریسم ابراهیمی است و هر آن کس که خود را حامل آن می داند، فارغ از نژاد اش. امروز دو آتشه ترین مسلمانها در خود کشور، آریائی نژاد هستند، به عربها چه ربطی دارد؟
*
یک حقیقت تاریخی: در نبرد میان ایرانیان و سپاهیان محمد، هزارن هزار عرب در سپاه ایرانشهر بودند که تا پای جان در برابر سپاهیان محمد ایستادند و جنگیدند. همانگونه که در نبرد میان ایرانشهر و اسکندر نیز، هزاران یونانی در سپاه ایرانزمین بودند و با مغدونیان رزمیدند.
خیر، نبرد میان تیسپون و حجاز، نبرد نژادها نبود، نبرد اهورامزدا بود با سه گانهی آدونای-یهوه-الله. هزاران کشیش و مسیحی در سپاه اسلام بود که هیچ یک عرب نبودند. رومیان مسیحی و جهود تا جایی که توانستند علیه ایرانشهر فتنه گری کردند و به همه پول دادند تا به سپاهیان اسلام علیه ایرانشهر بپیوندند. آری، هستهی میانی سپاه محمد عربهای حجاز بودند، لیک عربهایی که خود نیز با تازیانه به صف شده بودند. پس از مرگ محمد، همان عربهای حجاز، تمامی قبایل، به جز قبایل میان مکه و مدینه، رد آوردند و از اسلام بیرون رفتند و شروع به شادمانی نمودند. سالها می بایست ابوبکر و عمر و علی و عثمان عرب کشی می کردند تا قبایل را رام کنند که نمی شدند. آنگاه جهودها و مسیحیان حجاز پیشنهاد کردند که هیچ راهی جز تمرکز کردن بر یک دشمن خارجی نیست و آن نیز ایران زرتشتی بود. با تغییر جهت جنگ از نبردهای درون قبیله ای به سوی یک دشمن بیرونی که سرزمین اش سرشار از طلا و زنهای زیبا بود، توانستند اسلام را سرپا نگه دارند. کل ماجرا همین بود. اسلام حربه ای بود که توسط جهودان و مسیحیان ساخته شد تا با آن کاری را که رومیان هزار سال نتوانسته بودند انجام دهند به ثمر رسانند: فروپاشی مشرق زمین.
پس نبرد ما با اسلام نبرد میان نژادها نبوده و نیست و نخواهد بود. اگر در درون کشور، فرزندان کوروش به علل کاملا قابل فهم، به جای ما محمد نمی پرستیم، می گویند ما عرب نمی پرستیم، و حتا خواستار دفن کردن عرب می شوند، منظور شان از عرب اسلام است، لیک در بیرون چنین مانعی وجود ندارد. پس کسی بیهوده در تنور نژاد ستیزی ندمد. بهانه برای “پسرک و تیم اش” درست نکنید و آتو دست دشمن ندهید. مشکل ما عرب نبوده و نیست، بلکه اسلام است و جهودیت و مسیحیت و بهائیت.
فارغ از این، این نوع برخورد زشت است و به دور از شأن ایرانیان. هر کس در بیرون از کشور، به جای مبارزه با اسلام با عرب مبارزه کند، جزو جریان ایرانشهری نیست و نخواهد بود. در جریان ایرانشهری هیچ جائی برای ستیز با این یا آن قوم نیست، خواه عرب باشد خواه عبری، خواه ترک، خواه اروپائی و یا هر کس دیگر. موضوع ما نژآد نیست و آریائیان با هیچ نژادی مشکل نداشته و ندارند.
هخامنشیان در کنار زبان فارسی، چندین زبان دیگر رسمی داشتند که آریائی نبودند. ساسانیان و اشکانیان بسیاری از اسناد را به زبان یونانی نگاشتند که دشمنهای تاریخی بودند. شاهنشاهی ایرانشهری حامل اقوام گوناگون با نژادهای گوناگون بوده است. ایشان خود در بارهی خود می گفتند: پادشاه ایران و انیران. حال یعنی چه این نژاد نژاد کردنها؟ چرا باید عرب را تبدیل به دشمن ایران نمود؟ مگر ما دشمن کم داریم که بخواهیم بر آن بیفزائیم؟
خیر، امروز بخش بزرگی از سپاهیان اسلام را غیر عربها فراهم آورده اند که از سوی جهودها تأمین مالی می شوند، بهترین نمونه اش داعش: از چچن و ترک و فرانسوی و انگلیسی و آمریکائی و هر کس که بخواهید در اش هست. به عرب چه ربطی دارد؟ پس نبرد تمدنی دیرینهی ما را نژادی اش نکنید، که این، بازی کردن در زمین اسرائیل است و امثال برنارد لوئیس. و این، پس از چندمین بار، تذکر آخر بود در این زمینه.
***
جز این، همازوران به مقالهی ما نیز که سالها پیش نگاشته ایم، با عنوان “پرسش قادسیه”، نگاه کنند. هر ایرانی باید پرسش قادسیه را از خود بکند و فرض در این پرسش بنیادین این است: هر قرن را یک روز در نظر بگیرید، آن گاه با این حساب نبرد قادسیه دو هفته پیش رخ داده است. حال، اگر دو هفته پیش می بایست تصمیم می گرفتید، در کدام سو می ایستادید: در کنار رستم فرخزاد یا در کنار خالد بن ولید؟ هر فردی باید این پرسش را از خود بکند و پاسخ دهد، در هر مقامی که هست؛ و هر فردی که در کنار رستم نایستد، فارغ از نژاد، ایرانی نیست و دشمن ماست، به همین وضوح و روشنی. خواه آریائی نژاد باشد خواه نباشد. چنان که همازوران می بینند، موضوع نبرد ما هرگز نژاد نبوده و نیست، بلکه گرانیگاه نبرد تمدنی ما برخورد دو دستگاه است: دستگاه ایرانشهری در برابر اسکندریسم ابراهیمی. اهورامزدا در برابر سه گانهی آدونای و یهوه و الله. نیکخدائی ایرانشهری در برابر همه ایسمها. فهمیدن اش، پس از بارها و بارها تکرار، ساده است، اگر اراده ای معطوف به فهمیدن باشد.