مسیحیت، مهم‌ترین عامل شکست ایرانیان در آوام تازش

به نام آناهیتا، مادر آب‌های ایران تشنه لب

توضیحی نسبتا خوب از وقایع ارائه شده است. لیک آن چه که پایه‌های این تحلیل را سست می کند، نپرداختن به مهم‌ترین عامل شکست ایرانیان، یعنی به مسیحیت است. ایرانیان پیش از حمله‌ی مسلمانان، مورد حمله‌ی مسیحیان قرار گرفتند، به طور مستمر. کودتای شیرویه، کودتایی سیاسی نبود، کودتایی دینی بود و شیرویه یک مسیحی بنیادگرا بود که به یاری کشیش‌ها و حواریون مریم، مادر اش، به قدرت رسید. او به محض رسیدن به قدرت کلیه‌ی اشراف ایرانی را که حاضر به پذیرفتن مسیحیت نبودند قتل عام کرد. تمامی اعضای خانواده‌ی ساسانی را کشت. حمام خونی که در مملکت راه افتاد بی سابقه بود. همزمان، محمد نیز، که توسط مسیحیان و جهودهای داخل حجاز تقویت شد و به قدرت رسید، همپیمان روم مسیحی بود و به ویژه از طریق کانال ارتباطی خدیجه، که جهودی بود مسیحی شده، بازوی نظامی روم شد در حجاز. آن چه که در سوره‌ی روم نیز آمده است و ابراز خوشحالی محمد از شکست ایرانیان مجوس در برابر رومیان مسیحی، بازتابی از همین ائتلاف تمدنی میان سه ایدئولوژی ابراهیمی، یعنی جهودیت، مسیحیت و اسلام تازه بنیاد است.

در اختلافی نیز که میان بهرام چوبینه و خسرو پرویز اتفاق افتاد و به درگیری‌های مرگبار انجامید، کشیش‌های مسیحی و جاسوس‌های جهود دخیل بودند. بهرام را خود خسرو به نبرد در شرق فرستاده بود و آن دو همپیمان بودند. لیک مسیحیان تشخیص دادند که یگانه شانس شان برای از بین بردن ایران به وجود آوردن جنگ داخلی است. آن‌ها شیرویه را آماده کرده بودند، پس تنها می بایست دخل خسرو را درمی آوردند. آن‌ها می دانستند که در صورت کشته شدن خسرو به دست بهرام چوبینه، بهرام دارای مشروعیت سیاسی ای که بتواند بر تخت شاهی تکیه کند نیست، پس یگانه امکان موجود شیرویه بود که از آغاز مسیحی بود و به عنوان مسیحی تربیت شده بود. لیک خسرو بر بهرام پیروز شد. پس آن‌ها سپهبد دیگری را علیه خسرو شوراندند و در نهایت نیز با کودتا در داخل تیسپون خسرو را کشتند و شیرویه را بر سر کار آوردند. نخستین اقدام شان نیز چنان که گفتیم، قتل عام الیت زرشتی بود. ما بقی وقایع روشن است: همکاری مسیحیان و جهودها و مسلمانان در فتح و به توبره کشیدن خاک ایرانشهر.