به نام آناهیتا، مادر آبهای ایران تشنه لب
خمینی، جهودی از کشمیر که اسرائیل و آمریکا و انگیس و فرانسه برای ویران کردن ایرانزمین و تکه تکه کردن خاورمیانه آوردند و به کمک تیم جاسوسان و فرماسونهای فرح دیبا، شاه را از مملکت بیرون و او را بر سریر حکومت نشاندند. او مردی بود که به بازرگان گفت: صد چو ایران فدای اسلام. و هنگامی که از او پرسیدند در بازگشت به ایران چه حسی داری، پاسخ داد: “هیچی”. او نیز چون تمامی فرزندان ابراهیم، جز نفرت و کین حسی نسبت به خاک کوروش و داریوش نداشت. آن چه که خمینی و همدستان کمونیست اش با ایران کردند و تا امروز می کنند، برایندی بوده و هست از تمامی بدیهای تاریخی. خمینی و شریکان چپ و مارکسیست و دمکرات اش، اوج اسکندریسم ابراهیمی به شمار می روند و درست همین اوج است که به حضیض نیز تبدیل می شود. ما امروز شاهد افول همه سویهی فوارهی خمینی و خمینیستها هستیم. امروز، زمانی ست که ملیونها جوان ایرانی فریاد می زنند ما آریائی هستیم، عرب نمی پرستیم. سرزمین مان را پس خواهیم گرفت و اسلام را، که نه یک دین، که یک ایدولوژی خشونت بار است، در میهن خویش قدغن خواهیم کرد. اسلام، ایدولوژی ای ست که از سوی جهودیت و مسیحیت در حجاز خلق شد، برای فتح مشرق زمین و در رأس اش، برای فتح ایرانشهر. این ایدولوژی هیچ جایی در آیندهی آریائی ایرانزمین ندارد و نخواهد داشت. کاخی را که برای این جهود کشمیری ساخته اند تبدیل به موزهی خیانت خواهیم کرد و در آن، کارنامهی تمامی خیانتهای فرهنگی و تمدنی و سیاسی و اقتصادی را، از آغاز تاریخ و تماس ما با قوم ابراهیم تا به امروز، به نمایش خواهیم گذاشت. خمینی و فرح دیبا، حلقههای واپسین زنجیره ای بلند از خیانت اند. ما نوک زنجیر را نیز نشان خواهیم داد.