اردوغان، رفیق جدید ولادمیر پوتین به رئیس جمهور عراق، العبادی، که با تحریک ایران خواستار خروج نیروهای اشغالگر ترک از موصل شده است، می گوید:
«او شخصاً به من توهین میکند. تو همتای من نیستی، تو در سطح من نیستی. فریاد کشیدن تو از عراق هیچ اهمیتی ندارد. باید بدانی ما هر کاری که بخواهیم میکنیم. او کیست؟ نخستوزیر عراق. ابتدا باید بفهمی جایگاهت کجاست».
*
شکی نیست که اردوغان تنها با پشتوانهی دوستی نوین اش با پوتین است که چنین درشتی می تواند کند. چنان که در همان فردای کودتای نمایشی گفتیم، سراسر کودتا بازی ای بیش نبود برای نفاق در جبههی تهران-مسکو-دمشق. امروز کسان به هدف خود رسیده اند. با یک بازی، چنان نمودند کو گویا ترکیه از محور غربی-عربی-عبری بیرون آمده است، حال آن که هرگز چنین نبوده و نیست. ترکیه بخشی از ناتو است و بخشی از مثلث غعع.
هدف پوتین، که گویا تنها مشکل اش با داعش این بوده است که داعش، داعش او نیست، -و اینک در یک چرخش تمام عیار و همپیمانی با یکی از معماران اصلی داعش هم به اسد و هم به تهران خیانت کرده است-، کاملا روشن است: مثلث غعع باید تضمین کند که روسیه یگانه منبع انرژی منطقه ای ست که خود پوتین اوراسیا نامیده است. پوتین به نیکی می داند که ترکیه چیزی جز غرب و بازوی جهودها و اعراب نیست، پس همپیمانی اش با پدرخواندهی ترکی داعش و قاتل 24 ساعتهی کردها، اردوغان، حاوی یک پیام روشن است برای غرب: مرا به عنوان شریک انرژی بپذیرید، ما بقی اختلافها قابل حل اند. مسلما رها کردن اسد نخستین اقدامی ست که پوتین خواهد کرد. او حتا حاضر است در ازای گرفتن یک سری امتیازهای توأم با اماننامه، موضوع اکرائین را نیز باب میل غرب حل کند.
طبیعی ست که در این میان هدف دیگر روسیه له کردن ایران است و ایران بزرگترین پیشکشی روسیه به غرب خواهد بود. اگر غرب طرح پوتین را بپذیرد، انرژی ایران بی مصرف خواهد افتاد و اعراب و روسها می توانند به راحتی ایران را جایگزین کنند. غرب در این شرایط می تواند به ایران حمله کند و همان طرح برنارد لوئیس و یا خاورمیانهی بزرگ را که رویای نیل-تا-فراتی و هزاران سالهی جهودهاست، متحقق سازد. مسلماً چین هیچ واکنشی نشان نخواهد داد، چرا که روسیه انرژی او را تأمین خواهد کرد و اصولاً چین راهی جز پذیرش این طرح ندارد. در این شرایط، ترکیه تبدیل به ترانزیت انرژی غرب می گردد. عراق و ایران تجزیه می شوند، آن چنان که نیز سوریه. امپراتوری نئوعثمانی، در کنار روسیه و اسرائیل بزرگ، سه بازیگر تعیین کنندهی منطقه می گردند و موضوع تأمین انرژی اروپا نیز برای همیشه حل می شود. این، آن شطرنج کثیفی ست که پوتین در سر دارد و با یک چرخش پارادایم غیر قابل انتظار، به گونه ای که هم تهران و هم دمشق، و حتا پایتختهای اروپائی را نیز غافل گیر کرده است، می رود تا با گذاردن سر ایران و سوریه و عراق در سینی، دهان اژدهای غعع را آب بیندازد.
لیک آیا غعع این طرح را خواهد پذیرفت؟ نمی دانیم. مشکل اژدها این است که دیگر راسیونال و منطقی نیست، او حتا خود روسیه را نیز می خواهد ببلعد. فارغ از واکنش غعع، ایران باید با تمام قوا این شطرنج کثیف روسی را بر هم زند. وادار کردن عراق به اخراج ترکیه نخستین قدم باید باشد. استفاده از اهرم آریائی، یعنی سرمایه گذاری بر بیش از بیست ملیون کرد ایرانی تبار در ترکیه، برگی دیگر از برگهای برندهی ایران است که تا به امروز هرگز بازی اش نکرده است. ایران برگ قفقازی خود را نیز هنوز رو نکرده و همچنین، امکاناتی که در بحرین، افغانستان، پاکستان، یمن، امارات، عراق، سوریه و لبنان دارد. ماه عسل ایرانی-روسی خیلی زود پایان یافت. هم از این رو، پروندهی همپیمانی با روسها را باید بسته تلقی کرد. به قول شاملو، آغاز جدا سری از ما نبود. روسها بد بازی کردند، خواهند باخت.
در پایان، این را نیز نباید فراموش کرد: اسد به خط لولهی قطر-حمس نه نگفت و حملهی کفتارهای جهان آزاد از اخلاق و شرافت را به تن نخرید تا پوتین خط لولهی ترکی-روسی را بکشد. اسد می توانست آن خط انرژی را بپذیرد و امروز خود اش و همسر زیباروی اش میهمانان ثابت پایتختهای اروپائی بودند. پوتین بی شرمی و بی اخلاقی را به سر حد اش رسانده است. چنین اموری فراموش نمی شوند.