اینکه این کودتا یک کودتای تُرکی بوده، انکار ناپذیر است؛ لیک پرسش این نیست. پرسش اصلی این است که آیا این موضوع با آمریکاییها هماهنگ شده بود یا نه؟
نشانههای محکمی وجود دارد مبنی بر این که کل این سناریو از مدتی پیش برنامهریزی شده بود. حتی لیستهای پاکسازی و حذف ژنرالها و قضاتی که در حال عزل و برکناری هستند توسط آمریکاییان تعیین شده بود.
همه چیز آشکار است: آمریکا هرگز از نیروهای سکولار و ملی پشتیبانی نکرده است. آنها همواره از اسلامگرایان حمایت کرده اند؛ حال چه در مورد تهران در سال 1357 که خمینی را در برابر شاه علم کردند؛ چه در پاکستان که باعث شدند محمد ضیاءالحق اسلامگرا در برابر ذوالفقار علی بوتوی سکولار (از طریق کودتا) قدرت را به دست گیرد و او را به درون بازی آوردند؛ یا حمایت از مرسی در مصر و ازین دست. برنامه این است: دموکراتیزه کردن به مفهوم اسلامیزه کردن؛ روشی دیرین. دموکراتیزه کردن برای آنها همواره معنایش اسلامیزه کردن بوده است. این همان طرحی است که در اروپا با سلاحی به نام «مهاجرت» در حال انجام است.
فراتر از هر چیز دیگر، شکاف فرضی میان آنکارا و واشنگتن به نمایش گذاشته می شود، در هنگامهای که دو طرف به عنوان دوستانی نزدیک تا چندی پیش در پشتیبانی از داعش با یکدیگر همکاری می کردند و این امر همچنان نیز ادامه دارد؛ ولی از سوی دیگر این شکاف مفروض تا آنجا به نمایش گذاشته می شود که دو طرف وانمود می کنند حتی بوی یکدیگر به بینیشان نمی خورد.
این امر، برنامه ایست برای متقاعد کردن ولادیمیر پوتین به این معنی که نشان دهند اردوغان در اندیشهی یک چرخش سیاسی و بریدن از غرب و خواهان پیوستن به یک اتحادیهی متشکل از روسیه، ایران و چین است.
و اما هدف چیست؟ هدف آنان سوریه است. آنها با تمام قوا کوشش خواهند کرد ولادیمیر پوتین را به طرفی بکشانند که دست از حمایت از بشار اسد بردارد و سیاستی دیگر را پیش گیرد. در این راستا، امکان این نیز وجود دارد که ساخت خط لوله گاز بین آنکارا و روسیه دوباره از سر گرفته شود به این معنی که فریب و ظاهرسازیای از طرف ترکیه در رأس کار قرار ندارد و اردوغان در این تغییر رویکرد جدی است. حتی شاید از طرف غرب تحریمهایی نیز بر علیه ترکیه صادر شود. آنها هر آنچه که در توان خود دارند به کار خواهند بست تا ولادیمیر پوتین متقاعد شود که بشار اسد بایستی برود.
به طور قطع، این سیاست اگر به نتیجه برسد شکاف بزرگی بین ایران و روسیه را به وجود خواهد آورد. بشار اسد برای ایران غیر قابل مذاکره است؛ فرای آنکه پوتین چه خواهد کرد و چه تصمیمی خواهد گرفت. شکاف بین تهران و مسکو خود برای غرب پرارزش است.
اگر پوتین کوتاه بیاید و به این نقشهها تن در دهد و بشار اسد برود، پس از آن نوبت ایران و همزمان نوبت قفقاز خواهد رسید. روشن است که سوریه کلید نظام نوین جهانی است. اگر سوریه سقوط کند، ایران نیز سقوط خواهد کرد و اگر ایران سقوط کند، آنگاه روسیه و چین هیچ شانسی نخواهند داشت و نظام نوین جهانی به پیش خواهد رفت.
این کودتا یکی از پیچیدهترین مانورهای این دهه می باشد. توصیه می شود که به آنکارا و واشنگتن این پروانه داده شود که به کار خود ادامه دهند و فرصت لازم به آنها برای پیشبرد اختلاف دروغین و صحنه سازی خود مهیا گردد. در نتیجه اردوغان به صراحت درخواست نزدیک شدن و اتحاد با مسکو و تهران را خواهد داشت. شما این اجازه را به او و آنچه که او ارائه می دهد، بدهید. در نهایت، درخواست به پایین کشاندن بشار اسد مطرح خواهد شد. پاسخ شما پاسخی دلچسب و آبدار خواهد بود.
—–
پ.ن. : این نوشتار فیلسوف ایرانی زرتشتی، کیخسرو آرش گرگین به وسیلهی همازوران بازیابی ایرانشهری از متن اصلی آلمانی به پارسی برگردانده شده است. اگر اشکالی در جمله سازی و ترجمه وجود دارد مسئولیت از آن ما می باشد.