آیا با پیروزی مدرنیته انسان نیز دچار یک جهش کاربردی و تبدیل به ویروس طبیعت شده است؟ روشنفکران، به عنوان پیامبران مدرنیته و شریکان و هنبازان آگاه همهی جنایاتی که به دست مدرنیته رخ داده است، یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب فرهنگی و روحی خود را دست یافتن به «فردیت» می دانند؛ به این کاری نداریم که مفهوم فردیت در کالبد درست و غیر بیمار اش، همواره وجود داشته است و نیم نگاهی به شعرهای مردانی چون خیام، فردوسی، حافظ و یا تصویری که از روابط میان شخصیتهای منظومههایی چون ویس و رامین، خسرو و شیرین و از این دست فراچنگ می آید، ما را با مفهومی از فرد و فردیت آشنا می سازد که تمامی خواستههای یک خردِ تندرست و هماهنگ با خودباوریِ دگرناستیزانه، کردار و منش نیک را خرسند می سازد؛ مدرنیته امااین همه را به هیچ می گیرد و فرد مورد نظر اش را یگانه فرد معتبر قلمداد می کند؛ حال، دستاورداین فرد و فردیت مدرن چیست؟ در کنار ویران کردن خانواده و رؤیایی جلوه دادن هم جنس خواهی که نوعی خودکشی ژنتیک است، در کنار اصالت بخشیدن به خود-شیفتگی و اُمُل دانستن از خودگذشتگی، در کنار اصالت بخشیدن به جهانگرائی و اهریمنی انگاشتن میهن دوستی، در کنار خدائی کردن مالکیت بی مرز، خدائی کردن مصرف بی مرز، خدائی کردن بی باوری بنیادین و پدید آوردن گسستی همه سویه میان خرد و قلب و یکی را دشمن آن یکی انگاشتن، در کنار همه اینها، یکی از دستاوردهای دیگر فردگرائی مدرن نیز همین ویران کردن برنامه ریزی شدهی طبیعت است.
در هیچ دورهای از تاریخ دوپا، این شمار از انواع از سوی یک نوع در خطر مرگ و نابودی نبوده است؛ انسان، به عنوان نوعی در میان انواع، تبدیل به قاتل انواع شده است؛ در سنت مغان به نوع، رَد (پیشوا؛ پیش نمونه) می گویند؛ دوپا، یک رد است در میان ردها، گیاهان ردهای گوناگون دارند و چهارپایان و دیگر جانداران نیز؛ تنها دوپا، تنها انسانی که خود را به نادرست اشرف همه آفریدهها می نامد است که به ویروس طبیعت و آفرینش تبدیل شده است؛ این انسان تبدیل شده به قاتل و بزهگر حرفهای. این انسانِ جهش یافته به ویروس، بی هر شک و گمان، تنها و تنها از درون تنور مدرنیته بیرون آمده است؛ بدون مدرنیته و یاوههای روشنگران هرگز چنین هیولائی زاده نمی شد؛ انسان مدرن، فرانکن اشتیان روشنگری و انقلاب فرانسه است؛ شوربختانه نهضت ضد روشنگری که در آلمان پا گرفت، پیروز نشد و روشنگران با خرد ناب شان همه چیز را، از جمله فروتنی را، نابود کردند.
روشنفکران، پیامبران حسود و خودخواه مدرنیته، برای دفاع از انقلاب بزرگ خود مدعی می شوند که هر پیشرفتی هزینههایی دارد! ولی این چیزی جز توجیه جنایت نیست؛ هزینهای که از جیب دیگران پرداخته شود هزینه نیست، استعمار و سوء استفاده است؛ انسان طبیعت را به بندگی و بردگی کشیده است؛ جانورانی که هر روزه در هولوکاستهای صنعتی جهان مدرن ذبح می شوند تا تبدیل به بیگ مک انسانها شوند، دریاهایی که روزانه ملیونها لیتر پساب را باید در خود جای دهند و ذره ذره می میرند و تبدیل به منجلاب می شوند، جنگلهایی که هر روزه نابود می شوند تا از چوب درختان کاغذهای تبلیغی برای فروش آدامس و پفک نمکی ساخته شود، آری، اینها هزینههای تحمیل شده به پیرامونی ست، که به هیچ وجه ملک طلق انسان نیست؛ انسان مدرن، یک زالوی خوش آب و رنگ و بزک کرده بیش نیست، زالوئی، که جز از مکیدن خون طبیعت سیرآب نمی شود.
شکی نداشته باشیم، اگر آتشی از آسمان بارد، اگر خیزابی بزرگ برآید و همهی تمدن انسانی را درهم نوردد، هیچ یک از جانوران و گیاهان، هیچ یک از آخشیجها، از آب و باد و آتش و خاک، بر لاشهی این ویروس دوپا و از خود متشکر اشک اندوه نخواهد ریخت. این که ما در اش به سر می بریم، پیشرفت نیست، دگرکشیِ فرارونده به خودکشیای همگانی است؛ چنین ریمنیای، چنین گندزاری ست که روشنفکر، برای گول زدن ما نام اش را مدرنیته گذاشته است. خاموشی در برابر روشنفکر، خاموشی در برابر مدرنیته، چیزی جز پذیرش ویروس گوهری، چیزی جز هنبازی در کنش اهریمن نیست.