در ضرورت پادشاهی خواهی و این که چرا جمهوری خواهی در ایرانزمین اصولا نظریه‌ی سیاسی به حساب نمی آید / کیخسرو آرش گرگین

از مزایای روشنفکری و اهل تجدد بودن یکی نیز این است که کلیت صنعت روشنفکری به مفهوم اخص کلمه زیر بُته بار آمده است. روشنفکر، بنا بر تعریف، بدون سنت است. به دیگر سخن، یگانه سنت فکری روشنفکری بی سنتی ست. کسان بدین بی پشتوانگی و بی بتگی نیز می بالند و خود، آن را […]

دمکراسی، بند مرگی که روشنفکری بر گردن گوسپند قربانی ای به نام ایران انداخته است و به مسلخ می برد! / کیخسرو آرش گرگین

روشنفکری برای من در بهترین حالت همان نوع از دوپا است که هرمن هسه نام بچه-انسان یا Kindermenschen را بر آن نهاده بود: موجوداتی که بر عدم بالغ شدن خویش پای فشاری می کنند و با تمام نیرو از بزرگ شدن، پذیرش مسئولیت و بردن بار گران هستی سر باز می زنند. اینان، یعنی روشنفکری […]

کانون نویسندگان ایران باید پوزشن بخواهد، از ایران و از نویسندگی / کیخسرو آرش گرگین

تاریخ را نخبگان و سرامدان می سازند، مردم، توده، ویس، ائیریمن، خامه، دهیو، کاره، رم، پایرم، یا هر مفهوم دیگری را برای بازشناسی «همگان» برگزینیم، در شکل‌دهی تاریخ، یعنی آن چه که مغان ماهروز اش می نامیدند، همواره نقش پائین دست داشته و دارند. این پائین دستی، یک ارزش‌گذاری وجودی نیست؛ توصیف یک وضعیت است؛ […]

نگاهی به انکار مفهوم ایران و عدم اندیشه‌ی انتقادی در سنت روشنفکری / کیخسرو آرش گرگین

یکی از مفاهیم میانی روشنفکری ایرانی اندیشه انتقادی بوده است؛ اگر بر آن باشیم تا اندیشه انتقادی را خارج از تعارف های معمول اهل ترقی و اصحاب مدرنیته اندازه گیری کنیم (آیلرز فهم را ایرانی و عربی دخیل می دانست و از ریشه‌ی «ما»: اندازه گیری کردن؛ به سنج با پیمان: پئیتی+ما) با چیزی که […]