با نام اورمزد، بغ بزرگ، بزرگترین بغان
و با نام مهر، اناهیت، اپام نبات
با نماز و درود به همهی ایرانشهریان و بازیابان راه سپند تیسپون
بی شک کشته شدن نصرالله که یکی از ایرانستیزترین دستپروردگان حکومت اشغالگر جمهوری اسلامی بود، جدا از نیّت و آماج نهائی کشندگان اسرائیلی او، امری خجسته و گامی بزرگ در راستای شیعهزدائی از جغرافیای ایران بزرگ و سست شدن پایههای رژیم جنایتکار و کودککش خاخام ضحاکعلی خامنوف به شمار میرود. میلیاردها دلار از سرمایهی ملت اشغالشدهی ایران از سوی فتنهگران 57 هزینهی پروار کردن نیروئی شد که رهبر آن، نصرالله، میگفت در ایران چیزی به نام تمدن پارسی وجود نهدارد!
ایرانشهریان!
امروز بر همگان آشکار است: «مبارزه با امپریالیسم» و شعار اهرمنی «مرگ بر اسرائیل»، که از سوی مافیای چپ و مافیای اسلامی نمایندگی میشود، یعنی دو ستون اشغالگری در ایرانزمین، جز به ناتوانتر شدن پیوستهی ایرانزمین و همزمان، به بزرگتر و توانمندتر شدن بی وقفهی اسرائیل نینجامیده است! پس دو حالت بیش در میان نیست:
- یا اشغالگران چپ و مسلمان ایران، آنگونه که روایت ماست، بخشی از یک بازی بزرگ و جنگی زرگری هستند که طی آن به عنوان صهیونیستهای شیعه، در نقش کارگزاران پنهان اسرائیل و گلوبالیسم جهانی یک اسرائیلستیزی نمایشی و دروغین را نمایندگی میکنند، اسرائیلستیزیای که هر آینه در کنش و نگرش بیشترین زیان را برای ایران و بیشترین سود را برای اسرائیل و البته همهی دیگر رقیبان منطقهای و فرامنطقهای میهن ما داشته و دارد.
- یا در صورت نادرست بودن گزینهی نخست، بازیگران نام برده نه تنها باید نادانترین نیروهای دورانها نامیده شوند، بلکه میتوانیم بهگوئیم که کسان حتا سود بی میانجی خود را نیز نهمیفهمند، وگرنه، برای نمونه: کمینهای آسانگیری در شیوهی پوشش میتوانست سالانه میلیاردها دلار ارز توریستی را به بازار ایران اندرآورد و یا، دست برداشتن از شعار فاشیستی و بیخردانهی نابودی اسرائیل، میتوانست از بدل شدن ایرانزمین به بچهی بد و پسر شرور سیاست جهانی و در پی آن، بار کردن کمینه دو تریلیون دلار زیان مالی بر دوش ما و اندرفتادنمان در خفگی ژئوپولیتیک و بیرون ماندن از شبکهی دالانهای اقتصادی و انرژیکی منطقه و جهان، پیشگیری کند.
هممیهنان، اینک پرسش این است: آیا این شمار از ملا و فقیه عالیرتبه و کارشناس فنی و سیاستورز و دانشگاهی و روشنفکر و روزنامهچی مسلمان و اندیشمند چپ که در بدنهی این حکومت جای دارند، میتوانند طی نزدیگ به نیم قرن، آن نیز به طور پیوسته، همگی با هدف براندازی اسرائیل، هر کاری که کرده باشند به زیان “خودشان” و به سود دشمن اسمیشان یعنی اسرائیل بوده باشد؟ در کجای ماهروز، در کجای تاریخ بشریت چنین پدیدهای به چشم خورده است؟
پس طبیعیست که ما حق داریم این اندازه از دژآگاهی و احمق بودن و خودویرانگری را امری ناپنداشتنی به جای آوریم و روایت نخست، یعنی همکاری برنامهمند رژیم اشغالگر اسلامی با اسرائیل و در سطحی کلانتر، با گلوبالیسم جهانی را، چیمیگترین و نزدیگترین روایت به راستی انگاریم، به ویژه که میدانیم و دیدهایم، که بیشینهی کسان سود خود و خاندانشان را بسیار خوب میشناسند و رویکردی بسیار اینجهانی نیز به نعمتهای زندگی دارند، آری، درست همان نعمتهایی که از راه تخلیهی تمدنی میهن ما و غارت برنامهمند سرزمین اهورائیمان به دست آوردهاند!
پس باری دیگر یادآوری میکنیم، یک روایت خردپذیر بیش در برابر ما نیست: کلیت نظام حاکم، در استخوانبندی اصلی و بخش خودآگاه خویش، حکومتی است نه تنها اشغالگر، که تأمینکنندهی بیشترین سود برای اسرائیل و شبکهی جهانی گلولبایسم و بیشترین زیان برای کشوری که اشغال کردهاند: ایران.
پس این که امروز خاخام ضحاکعلی خامنوف، در همان حال که قفقاز را به میانجی باکو به اسرائیل و ترکیه بخشیده است، ایران شرقی (افغانستان) را به میانجی طالبان ایرانزدائی کرده است، چاههای نفت جنوب را به قطر هدیه کرده است، بازار جهانی نفت و گاز ایران را به عربستان و روسیه داده است، 50% سهم ایران از کاسپین را چوب حراج زده است، کلیهی رسانههای کشور را به پانترکها و فدرالیستها و دیگر آنتیایرانیستهای رنگارنگ وانهاده است، – و بر این فهرست ایرانفروشی به دلخواه میتوان افزود-، و اینک نیز پس از چهار و نیم دهه شعار پوچ و هزینه کردن از جیب ایرانیان برای هدف واهی حذف اسرائیل از نقشهی جهانی (که چیزی جز شعاری پوششی برای حذف ایران از نقشهی جهانی نهبوده است)، نه تنها غزه را به نتانیاهو هدیه میدهد، بلکه لبنان را نیز همراه با کلیهی الیت سیاسی و نظامی حزب الله در سینی میگذارد و به تل آویو میبخشد، و در گامهای پسین سوریه و عراق و یمن را نیز، روشن است: همهی اینها جای شگفتی نهدارد، چرا که او، خاخام ضحاکعلی خامنوف، دارد به قدس شریف، یعنی کلمهی رمز صهیونیستهای شیعه برای اورشلیم مقدس، خدمت میکند.
و اینک روی سخن ما با نیروهای سپاهی و ارتشی و دیگر چکمهپوشان کشور است:
همه باید آگاه باشند، هر گونه ورود نظامی ایران به تلهگذاری مشترک پوتین، خامنوف، نتانیاهو و ترامپ، جز به درگیری سخت میان ایران و آمریکا، نابودی زیرساختهای نظامی و اقتصادی و صنعتی کشور، جنگ داخلی از پیش آماده شده از سوی خامنوف و اپوزیسیون گلوبالیستساختهی جرجتاونی، و سپس موزائیکی کردن میهن ما نهخواهد انجامید.
ایران باید به هر قیمتی ساختار ارضی خود را نگه دارد، و این جز با نگهداشت ساختار نظامی و گسترش آن، که ساخت بمب اتم را نیز در بر میگیرد، پنداشتنی نیست. و البته، با بازکردن فضای فرهنگی، برانداختن سیّادت فرقهی اهرمنی تشیع و صنف آخوند، کنار نهادن شعار آنتیایرانیستی و صهیونیست-پرور و گلوبالیست-شادکُنِ «مرگ بر اسرائیل»، بازگشت به «مبانی تمدن ایرانشهری»، و اعلام یک «وضعیت فوق العادهی بازسازی ملی-تمدنی» که در فراگرد نخست خود هفت سال خواهد بود.
هماره گفتهایم، خامنوف، چنان که شخصیتهای کلیدی فتنهی 57، یک نیروی انتحاری، یک نیروی استشهادی جهت حذف ایران از روی نقشهی جغرافیا میباشند. پس این که کسان همی از جایگاه برجسته و داشتههای خود نیز میگذرند، مانند مادر فتنهی 57، سیّده فرح دیبا، یا همی یارانی چون سلیمانی و نصرالله را نیز فدا میکنند، مانند خامنوف، امری قابل فهم است. دور از پنداشت نیست که او، خامنوف، برای کشیدن پای سپاه و ارتش به جنگی آخرالزمانی با هدف نابودی میهن ما، همی خود و یا پسرش را نیز به دست سربازان گمنام موسی به کشتن دهد تا نبرد با اسرائیل و آمریکا را و در نتیجه شکستن کمر نیروهای سپاهی و ارتشی را گزیرناپذیر کند. هشیار باشید و در دام فرزندان ابراهیم و انتحاریهای پنجاه و هفتی نیفتید. و چون همیشه، یک راه بیش در برابر شما نیست: کودتای آریائی و بازگشت به مدار ایرانشهر.
به تیسپون باز میگردیم
و به آتش، به آتش بزرگ، به بزرگترین آتشها
با ایران در ایران برای ایران
نمایندهی زرتشتی پادشاهی
کیخسرو آرش گرگین