بازيابی ايرانشهری

شاه ایرانزمین چگونه انتخاب می شود؟

در پیدائی‌نامه (مانیفست)، به چگونگی اداره‌ی اجتماع و پارلمان‌های سه گانه، نهادهای شهری و کشوری، شیوه‌ی قانون گذاری و تصویب لوایح و تشکیل کابینه و تعیین جنگ و صلح و جایگاه دین و دولت و دیگر امور پرداخته‌ایم. لیک موضوع شاه امری دیگر است که آن نیز در همان مادیان (متن) روشن شده است. نشاختن (تعیین) شاه به دو گونه است:

یا پادشاه در کشور هست، و در آن حالت صرفا مسأله‌ی جانشین شاه مطرح است که آن نیز بنا بر قانون به دو وجه تواند بود: یا شاه یکی از فرزندان خویش را برمی‌گزیند و یا اگر از فرزندان خویش کسی را نگزیند، هر کس دیگر را که خود تشخیص دهد برمی‌گزیند. چگونگی پذیرش این فرد از سوی پارلمان و دیگر نهاد ها و مابقی ظرایف این امر در پیدائی‌نامه آمده است.

لیک در حالتی که شاه در کشور نباشد، حالتی که هم اکنون در اش به سر می‌بریم، هیچ قانونی جز حکم زمان و فرمان تاریخ وجود ندارد. امروز کشور در دست دشمن است، شاهی وجود ندارد، و تاج ایرانشهر در آسمان است، نزد خدایان. در عمل سیاسی، شاه کسی ست که بتواند به واقع شاه شود. برای این امر، او قاعدتا باید نظر چهار طبقه ی اجتماع را به خود جلب کند:

  1. نظامیان (سپاهیان و لشکریان و پهلوانان)
  2. موبدان و هیربدان (روحانیون و علمای دین)
  3. واستریوشان (کشاورزان و دبیران و هنرمندان و ادیبان و پزشکان و موسیقی دانان و دانشمندان علوم مختلف)
  4. هوتخشان (صنعت گران و بازرگانان)، همین و بس.

کسی که فرّ داشته باشد خودبخود نظر این طبقات و یا بخش بزرگی از ایشان را جلب می کند و به واسطه ی شخصیت ممتاز و متمایز اش، از دیگران برجسته تر خواهد بود و مردمان به او باور خواهند آورد.

لیک تشخیص مشروعیت هر شاه احتمالی، یعنی این که آیا او یک غاصب و ساساتار است، و یا اینکه خیر، یک نیکخدا و شاه به راستی ایرانشهری به شمار می رود، منوط به ویژگی هایی ست که در پیدانامه ذکر شده اند. خصیصه هایی چون دانائی و دلیری و خداپرستی و مردم دوستی و نیکخواهی و راست گوئی باید از ویژگی های بارز هر زن یا مردی باشند که شاه و یا شهبانو می شود.

آن چه که روشن است: در هر صورت یک غیر زرتشتی و فردی که کستی نبسته و سدره نپوشیده باشد و برای دین کار نکرده باشد، اصولا تحت هیچ شرایطی نمی تواند شاه مشروع و قانونی شمرده شود. چنین فردی، اگر در راه کسب قدرت بکوشد، غاصب است و باید با او جنگید. هم نیز، کسی که کارنامه ی انکارناپذیر دروغ گوئی، پول از این یا آن دولت بیگانه گرفتن، خیانت به دین و تاریخ کردن، و یا همکاری با مسلمانان و روشنفکران و دیگر دشمنان ایرانزمین داشته باشد پیشاپیش از لیست بیرون است و اگر در پی کسب قدرت باشد، باید با او نیز جنگید. طبیعتا یک زن یا یک مرد دمکرات که بنابرتعریف هوادار آمریکا و غرب است، و یا یک کمونیست نیز که اصولا و بنا بر بنیادهای فکری اش فرد بی دین و بی اعتنا به میهن است نمی تواند شاه یا شاهبانوی مشروع ایرانزمین شود. خیر، شاه یا شاهبانوی آینده ی ایرانزمین از میان همین جریانی برخواهد خاست که بازیابی ایرانشهری هسته ی مرکزی آن است و چندین و چند حلقه ی بیرونی دارد که برخی بطور مستقل و برخی بطور تنظیم شده در حال فعالیت اند. هم در ایران و هم در دیگر کشورهای ایراشهری.

جز این، شرایط روحی جامعه نیز به سوئی ست که چیزی جز این را نمی پذیرد. تاریخ ایران تاریخ غافل گیر کننده ای ست، مردم ایران مردمانی در نهاد خویش زیبا و دوست داشتنی و شکوهمند و دلیرند و هرگز بنیادهای خویش را فراموش نمی کنند. تا به کنون نکرده اند و در دشوارترین شرایط پنداشتنی ایستاده اند، زین پس نیز نخواهند کرد و خواهند ایستاد. و امروز نیز مردان و زنان میهن پرست بسیاری وجود دارند که شبانه روز در کوشش برای بازیابی دین و کشور خویش به سر می برند و بلاشک موفق نیز خواهند شد.

در نهایت، شعبده بازی نیست، ایران به دست همین میهن پرستان‌اش باری دیگر سر پا خواهد ایستاد و دیگر هرگز، مگر آن که شهاب آسمانی ببارد و کل جهان به سر آید، فرونخواهد افتاد. ما ایران را پس می‌گیریم، یکبار و برای همیشه.