بازيابی ايرانشهری

زُدایش در زمینه ازدواج ایرانیان با نزدیکان و خویشانِ خویش / شادروان موبدِ موبدان اردشیر آذرگشسپ

يكى از چفته و دروغ بستن ها و بدنام کردن نیاکان نامدار ما ایرانیان، انگ زدن و نارواگویی است که ایرانیان با نزديكان خود زناشویى می کرده اند. این سخن یاوه از سوى دشمنان ايران و کسانی كه از باور و آیین نیکِ ايرانيان باستان آگاهی ژرفی نداشته اند، می باشد که به نياكان نامدار ما وارد آمده و آنها را به اين کردار زشت بزه ور نموده اند. اين دروغ گفتن ها نخست از سوى يونانيان كه با پدران و مادران ما دشمنى ديرينه داشته اند به شَوَند ویژه ای به آنها نسبت داده اند و سده ها پس از آنكه خاک پاک ايرانزمین لگدكوب سم اعراب مسلمانِ ددمنش گرديد آنان نيز تا آنجا كه توانستند به اين آتش دامن زدند و در سده پایانی چند تن از خاورشناسان و اوستاشناسان باختری، با پيدا كردن واژه اوستایى (خيتودت) بگمان خودشان به اين جستار و نکته انگ درست گذاشتند.

ما اينک می كوشيم تا به اين انگ و تهمت ناروا كه پايه و ریشه ای ندارد با دانش و خرد پاسخ گویيم و براى اينكه نوشته از سان ویژه ای برخوردار باشد نخست به پيوندهای گوناگون زناشویى با نزديكان می پردازیم و به انگهای وارده يكى پس از ديگرى با دلیل و بنمایه و خردورزی پاسخ می گویيم.
در آیين زرتشتى چند زن داشتن روا نيست و به داشتن يک زن فرمان داده شده است و ايرانيان باستان كه از پيروان زرتشت بودند حق نداشتند در یک زمان بيش از يک زن داشته باشند. هرآینه پيوند زناشویى در دوران باستان بنا به چگونگی و نِهش شوهر به پنج نام گوناگون به انگیزه گزارش زير ناميده می شد و در دفاتر زناشویى به همان نام نگارش می گرديد:

  1. پادشاه زن.
  2. چاكر زن.
  3. ايوک زن.
  4. ستر زن.
  5. خود راى زن.

١- پادشاه زن

پادشاه زن از رساترين حقوق و برتری ها و فزونی های زندگى زناشویى بهره مند می شد و کارهای خانه و فرزندان را با شوهرش اداره می نمود و به باور پدران ما در ايران باستان پس از درگذشت نيز در جهان ديگر باز همان خویشی زناشویى ميان يک زن و شوهر بويژه جفت و همسرانی كه پیمان آنها به پادشاه زنى گرفته باشد موجود است.

٢- چاكر زن

هرگاه زنى بيوه پس از درگذشت شوهر نخستش به پیوند ازدواج ديگرى درمی آمد اين پيوند زناشویى زير نام چاكر زنى ثبت می شد. اين زن در سراسر زندگى در خانه شوهر جایگاه كدبانویى خانه داشت و از همه مزد و هوده و مزاياى پادشاه زن در درازای زندگی خود برخوردار بود ولى پس از درگذشت، آیين خاکسپاری و دیگر مراسم دینی براى او تا سيزده روز از سوی شوهر دوم برگزار می شد و همه ی هزينه هاى پس از آن به بر دوش بستگان شوهر نخستش بود.
ايرانيان باستان بر این باور بودند كه در جهان ديگر، اين زن از آنِ شوهر نخستين خواهد شد و به همين شوند، پيوند زناشویى او با شوهر دوم زير نام چاكر زن بسته می شد. واژه چاكر زن نويسندگان غير زرتشتى که به بنیاد مزديسنى و گونه های پيوند زناشویى زرتشتيان آشنایى نداشتند را بر آن داشت كه نسبت چند زنی به زرتشتيان بدهند. آنها گمان می كردند كه پادشاه زن، زن عقدى و چاكر زن، زن صیغه اى است. چنانچه بن و ریشه داستان به انگیزه گزاره ای كه داديم بجز اين است و ايرانيان باستان در هيچ دوره اى از دوره های زندگى تاريخى خود، روا به گرفتن بيش از يک زن نبوده اند و کردار يكى دو تن پادشاه خودكامه را در گرفتن چند زن نمی توان به حساب همه ی ايرانيان باستان گذاشته و پروانه و روادیدی براى چند زنى آنها بشمار آورد. افزون بر آن اگر آیين چند زنى در ايرانيان باستان وجود داشت پس چرا با اينكه پدران ما در ميان تیره و تباری زندگى می كردند كه چند زنی در میان آنها رسم دینی بود و بازدارنده ای براى پدران ما وجود نداشت كه چند زن بگيرند، به يکبار آنها از چند زنى دست كشيده و به يک زن بسنده كردند؟ كما اينكه تا امروز هم زرتشتيان در هر كجاى جهان كه زندگى می كنند به همين رسم يک زنى پایبند هستند.

٣- ايوک زن

هنگامی که مردى داراى فرزند پسر نبود اگر فرزند او ویژه به يک دختر بود، ازدواج اين دختر و اگر چند دختر داشت، زناشویى دختر كوچكتر او زير نام ايوک زن (اين واژه اى پهلوى است كه به معنی يک میباشد) نگارش می شد و نخستين پسرى كه از اين زناشویى زاده می شد به فرزندى نیای مادرى خود در می آمد. نويسندگان ناآگاه غير زرتشتى اين رفتار را همچون ازدواج با خویشان زرتشتيان می پنداشتند و پدران ما را به ازدواج با نزدیکان بزه ور كردند.

۴- ستر زن

واژه ستر زن در زبان پهلوى به معنی فرزند آمده است و واژه های استر و سترون، در پارسى سره، از اين واژه گرفته شده اند. استر، مركب است از دو جزء “ا” و “ستر”، ا، از ادات نفى است و ستر به چم فرزند. بنابراين معنی آمیخته آن میشود “نداشتن فرزند” یا “بی فرزند” به معنی جانوری كه نازاست و “ستر” کوتاه شده ی “استر” است و “ون” به معنی مانند و معنای كامل آن میشود: “مانند استر” و به سخن ديگر نازا بودن و بچه دار نشدن. و سترون كردن در زبان علمى دانشی به معنی اخته كردن است از نظر زاد و زایش.

پس از بيان اين دیباچه گویيم كه در دوران کهن چون پسرى بالغ يا مردى با نداشتن زن و فرزند می مرد خويشان و بستگان او می بايستى دوشيزه اى را به هزینه خود و بنام آن درگذشته، زير نام سترزنى به پیوند ازدواج جوانى در می آوردند. تنها به سامه ی اين زناشویى، آن بود كه این دوشیزه و جوان، این همسرانِ جوان، پایبند می شدند كه يكى از پسران خود را به فرزندى فردِ درگذشته بدهند و اينگونه زناشویى در کردار، بهروزی و خوشبختى برخی از مردم بدبخت و بينوا را فراهم میكرد به اين معنی كه هرگاه يكى از کسانِ توانگر بی زن و فرزند در می گذشت، بستگانِ درگذشته هزينه زناشویى دختر و پسرى از رده تنگدست و تهیدست را به عهده می گرفتند و آنها را با گواه ستر زنى بهم پيوند می دادند و بهایی هم براى گذراندن زندگى به آنها می دادند. افزون بر اینکه پسرى كه از ازدواجِ این زوجِ خوشبخت چشم به جهان می گشود به فرزندخواندگى آدم درگذشته معين می شد که وارث او بشمار می آمد و اين زناشویى هم يكى از زمینه هایی بود كه بهانه بدست دشمنان می داد زيرا گاهى كه آدم درگذشته خواهرِ جوان و دم بخت داشت، نزديكانِ او، همين خواهر را با گواه سترزنى عروس می نمود و هنگامیكه پسرى از او زاده می شد او را به فرزندخواندگى آدم مرده و جان سپرده نامزد می كردند، كسى كه براستی دايى کودک بود و اکنون درگذشته بود، اينک جایگاه پدرى او را پيدا كرده است. بيگانگانى كه با فرهنگ و روش و منش زرتشتيان آشنایى نداشته و از بنیان داستان بی آگاه بودند با نگرش به اين نِهش گمان می بردند كه برادر و خواهر با هم ازدواج نموده اند. چنانچه اين پندار، سوء تفاهمى بيش نبود زيرا همانگونه كه گفته شد خواهر پس از مرگ برادر با آدم ديگرى ازدواج نموده و میان برادر و خواهر پیوند زناشویى وجود نداشته است.

۵- خود راى زن

در ايران باستان چنانچه پسر و دخترى كه نزدیک به سن قانونى رسيده بودند به هم دلبستگی درونی پيدا كرده و خواستار زناشویى میشدند و پدر و مادر دختر به شوندی به اينکار خوشنود نبودند. پیوند زناشويى آنها چه بسا که وارونه ميل پدر و مادر برگزار میشد و نبود تمايلِ پدر و مادر يک زوج يا هر دوى آنها بازدارنده انجام اينکار نبود و در اين ازدواج كه زير نام خود راى زن ثبت شده بود، دختر، دادگرانه از ارث پدر و مادر بهره اى نداشت مگر آنكه آنها خودشان خواسته باشند ارث به دختر سرکش و نافرمان بدهند و آشکارکنند.

معنی و اندریافت خيتودت چيست؟

گرچه واژه خيتودت را چندين تن از استادان و خاورشناسان اروپایى به نادرست به معنی ازدواج با محارم گرفته اند، ديگران براى اين واژه معنی ديگرى چون خويشاوندى، خويشىدادن، جانبازى، همبستگى و يگانگى نموده اند. گانگا، استادِ سرشناس پارسى در فرهنگ اوستایى خود، آنرا به معنی فداكارى و جانبازى میداند و دكتر اشپيگل آلمانى در برگردان اوستا، اين واژه را به معنی خويشاوندى گرفته و می گويد: اين خويشى دین‌یار با اهورامزدا است بگونه ای كه فرد خودش را با او يكى بداند.

پرسمان زناشویى با خویشان و نزديكان

درباره بدنام کردن بى پایه زناشویى با نزديكان كه به ايرانيان باستان نسبت داده اند، در وهله نخست يونانیها بودند كه برای دشمنى که با ايرانيان داشتند به آنان چنين انگ ناروایی بسته اند. كارهاى سه تن از پادشاهان را دستاویز اين نسبت قرار داده اند. اکنون ما اين داستان را پی می گیریم تا ببينيم بنیاد داستان درباره اين افراد چگونه بوده است.

۱- ازداج كامبوزيا با خواهر خود

نخستين نويسنده اى كه درباره اين نکته جستاری نوشته و اين انگ را به پادشاه بزرگ هخامنشى وارد نموده، هرودت یونانی (٤٨٤-٤٠٩ پيش از ميلاد) است. اين نويسنده گزاره داستان را در نسک(کتاب) خود به اينگونه آورده است:

دومين اشتباهی كه كامبوزيا انجام داد كشتن خواهرش بود كه او را به مصر آورده و با او مانند يک زن زندگى می كرد گرچه او خواهرش بود و از يک پدر و مادر. روش ازدواج آنها بدينگونه بود كه پيش از اين، ازدواج برادر و خواهر نهادیک نبود اما كامبوزيا كه دلداده خواهرش شده بود با اينكه می دانست كه اينكار نابهنجار است پس نمی توانست از آن چشم بپوشد. بنابراين پس از زمانی اين را با داورانِ پادشاهی در ميان نهاد و از آنها چاره جویى كرد. داوران از پادشاه سه روز زمان خواستند تا قوانين كشور را بررسى كنند. پس از پايانِ درنگ به نزد شاه شرفياب شده و به او گفتند كه در كليه قوانين موجود نتوانستند قانونى بيابند كه خواهر را بر برادر روا باشد هرآینه قانونى وجود دارد كه می گويد: شاه سايه خداست و بالای قانون است! بنابراين او می تواند به خواسته خود برسد.

آنچه از اين نوشته بدست می آيد اين است كه در ايران باستان ازدواج با محارم نه پیشینه كشورى داشته و نه پیشینه در قوانين آیینی. بنابراين هرودت گفته اش جز يک انگ بيش نبوده است. اما افسوس مندانه نويسندگان ديگر كه پس از هرودت آمده اند اين گفتار و نوشته را نارسا و ناآزموده و با کینه دشمنانه به آیین زرتشت نسبت داده اند و پدران ما را بزه ور به کردار زشت ازدواج با خویشان نموده اند.

٢- ازدواج اردشير دوم با دختر خود

نخستين نويسنده يونانى كه به اين نکته و زمینه نماره نموده كتزياس است كه در سال ٤٤٠ پیش از ميلاد می زيسته است. نوشته هاى او در دست نيست اما پلوتارک كه در سال ٦٦پس از ميلاد زاده شده درباره زندگى اردشير دوم پادشاه هخامنشى برپایه گفته كتزياس، اين پادشاه را بزه ور به ازدواج با دخترش می كند. پلوتارک در این باره می گويد: اردشير دوم (ارتاكزرس) يک كاركرد كه همه ی بدیهاى او را نسبت به يونانيان جبران كرد و آن كشتنِ تيسافرن، دشمن بزرگ يونان بود كه پادشاه با پافشاری مادرش، پريزاد، تيسافرن را كشت و چون پادشاه اينكار را با پافشاری مادر و بر پایه خواسته های او انجام داد مادرش پس از آن می كوشيد كه پادشاه را از خود خشنود نگاه دارد و در هيچ كارى وارونه ميل او رفتار نكند. پريزاد بارها ديده بود كه پادشاه نسبت به يكى از دخترهاى خود، آتوسا دلبستگی فراوانی دارد هرآینه می كوشد كه اين دلدادگی و دلبستگی را از مادر خود و مردم پوشيده دارد. پريزاد، پس از آگاهی از اين نکته، كوشيد تا نسبت به نوه اش، آتوسا دلبستگی بيشترى نشان دهد و هرگاه زمان می يافت از زيبایى و رفتار نیک او نزد پادشاه سخن فراوان می گفت و او را سزاوار پادشاه میدانست تا سرانجام، شاه را تحريک كرد تا با او ازدواج كند.
در اينجا باز دیده می شود كه شاهنشاه از اينكه به دختر خود عشق می ورزد، همواره می كوشد تا اين شیدایی را از نظر مردم پوشيده دارد چون از مردم و مادرش شرم می کرد و سرانجام اردشير به تحريک مادرش كه زن جاه طلب و بدسرشتی بود، به اينكار تن داد.

٣- ازدواج قباد با دختر خود

داستان ازدواج قباد با دخترش را نخستین بار “آگاتيس” كه در دوران پادشاهى انوشيروان می زيسته گفته است كه قباد پدر انوشيروان با دختر خود به نام زنبق ازدواج كرده اما اینگونه نکته و سخن را نه فردوسى روانشاد در شاهنامه اش اشاره كرده و نه رویدادنويسان عرب و ديگر تاريخ نگاران و هتا “پروفسور رالينون” ترازبان تاريخ هرودت به انگليسى، در اين باره چيزى ننوشته است. اگر گمان و دودلی را قوى بگيريم شاید بگویيم كه قباد تحت تاثير آیين مزدک قرار گرفته و اينكار را كرده است زيرا می دانيم در زمان پادشاهى قباد، کسی بنام مزدک پيدا شد و ادعاى پيامبرى نمود و برخی از مردم ايران، همچون قباد، دين و آیين او را پذيرفتند. دينى كه مزدک پایه گذاری کرد برپایه هموندی و همسویی در همه چيز دور میزد. مزدک می گفت: خداوند همه چيز را براى همگان آفريده است و نبايد آنرا به کسی معين ویژه داد. دينِ تازه با قوانين اشتراكى خود به پایه قانون مالكيت و زناشويى و مراسم و سنن خانوادگى ايرانيان آسیب و زیان بزرگى وارد نمود و آنرا سست كرد.

آگاتياس می گويد: کردار ازدواج با خویشان اخيرا در ايران پيدا شده و همه اين سرپیچی از قانونها و بى سامانیها در اثر آموزشهای دين مزدک در ايران پيدا شده بود كه با برکناری قباد از پادشاهى و كشته شدن مزدک و مزدكيان، ريشه كن شد و پيش از پادشاهى قباد و پیدایش مزدک، ازدواج با نزدیکان در ايران، همگانی نبوده و به گفته آگاتياس، اخيرا رواج يافته است.

بارى به هر روى با پژوهش موجود اوستا، كه نسک دینی زرتشتيان و بنمایه ارزشمند در پیوند به باورها و سنن مزديسنان می باشد، ما می توانيم به ایرانیان اطمينان دهيم كه داستان ازدواج با نزدیکان در ميان زرتشتيان، انگی بيش نيست و از اينگونه نسبتهاى ناروا در اوراق تاريخ به تبارها و مردمان ایران بسیار آمده است.

اکنون به برخی از مردمان جهان در این باره اشاره می كنيم:

  1. سيمون، شخصيت آتنى از اينكه با خواهر ناتنى خود ازدواج كرد باره سرزنش مردم قرار نگرفت.
  2. دموتس، در ادعا نامه خود بر ضد اوليد، می گويد: پدر بزرگ من با خواهر خود كه از يک پدر و مادر بودند ازدواج كرد.
  3. اسكولياست، می گويد: در میان يونانيان قديم ازدواج با خواهر ناتنى منع قانونى نداشت.
  4. لنان، می گويد: اسپارتیها، می توانستند هتا با خواهران هم شير و يک پشت خود ازدواج كنند.
  5. آدام می گويد: ازدواج پدر و مادر با فرزندان خود در میان يونانيان مرسوم بوده است.
  6. در عهد عتيق تورات آمده: لوت پيامبر در زمان کهنسالی اين کردار را انجام داده است.
  7. در تاريخ هرودت آمده: در مصر قديم ازدواج میان خواهر و برادر همگانی بوده است و يهودیهاى که در اسكندريه زندگی می کنند اين گفتار را تایيد می كنند.
  8. لويسن می گويد: آسوریها هم با نزديكان خود پیوند زناشویی می کردند.
  9. اسميت می گويد: در عربستان اينگونه ازدواجها وجود داشته است.

در پایان باید گفته شود که در باور و آیین نیکِ نیاکان ما ایرانیان و نسک(کتاب) گاتها که سروده های اشوزرتشت است و همینگونه در نسک اوستا هرگز از پیوند زناشویی با خویشان و نزدیکان سخنی به میان نیامده است.

در برابر “دروج (دروغ)” تنها “اشا (راستی)” است که پیروز است.