بازيابی ايرانشهری

مانیفست اقتصادی بازیابی ایرانشهری

یکی از اصول اقتصادی دولت آریائی خارج کردن سد در سدی پول نفت و گاز از بودجه‌ی سالانه‌ی کشوری ست، آن نیز از همان فردای تشکیل حکومت آریائی، که مبتنی بر فلسفه‌ی سیاسی مغان، یعنی فرمانروائی امر نیک خواهد بود. ایرانیان هزاران سال تاریخ دارند و به گواهی همان تاریخ، هزاران سال با سرافرازی زیسته اند و شکم خویش و فرزندان خویش سیر کرده اند، همه، بی قطره ای نفت و یا گاز. لیک سد و اندی سال است که نفت و سپس گاز که باید فقط و فقط به عنوان ثروت همگانی و فرانسلی آریائیان بدان نگریست، تبدیل به بنیاد هستی مردمان ما شده است، این، امری است شرم آور و ما با بانگ بلند می گوئیم: شرم دوران‌ها بر تمامی “اقتصاد دانان” و مسئولان بی بُته، تجددزده و از سنت بُریده ای که در سراسر این دوران، چه پیش و چه پس از فتنه‌ی 57 هرگز اقدامی اساسی و جدی در جهت بازگرداندن مبانی اقتصاد ایرانزمین به سوی خودگردانی و خودبسائی انجام نداده اند، کسان، بردگان نفت بوده اند و دیگر هیچ.

از دیگر سو، زالو‌ها و دلالان اقتصادی وابسته به نظام مافیائی اقتصاد جهانی که بیش از سد و اندی سال است در بخش خصوصی و دولتی میهن ما نفوذ کرده و برای به زمین زدن ایرانشهر دست در دست هم نهاده اند، با دُشخو کردن مردمان، آنان را به توده ای مصرف گرا و از هر روزن ضد تولیدی و ناآفرینشگر تبدیل کرده اند. خرج بر دخل و مصرف بر تولید چربیده است و ایرانی از هر روزن در فراسوی داشته‌ها و اندوخته‌های اش می زید، چنین است که ایرانی ای که روزی وام نمی گرفت و خود را بدهکار نمی نمود تا مبادا از سر ناچاری دروغ گوید، امروز بدهکار زاده می شود، بدهکار می زید و بدهکار درمی گذرد.

برایند این خودکشی اقتصادی و صنعتی و اجتماعی این است: امروز در کشور زرتشت و کوروش حتا میخ و پیچ را از بیگانه-زمین وارد می کنند، و حتا دسته‌ی بیل را! سرزمین جاماسپ حکیم و بزرگمهر به چنان زوال و تباهی ای فرود آمده است که در اش مرد و زن ایرانی که روزی پارچه‌های شان در بازارهای روم و چین به فروش می رفت پوشاک کارخانه‌های چین و بنگلادش و آناتولی را بر تن می کنند، و کفش‌های ایتالیا و اسپانیا و پرتقال را.

جمعیت تهران، پایتخت سرطان زده‌ی کشور، به بیش از یک دهم جمعیت کل کشور فراروئیده است، جنگل‌ها با شتابی فزاینده به سوی نابودی کامل طی طریق می کنند، رود‌ها و دریاچه‌ها یکی پس از دیگری خشک می شوند و بیابان‌زائی عامدانه و گسترش زمین‌های فرسوده و بی آب و علف تبدیل به یک صنعت و حرفه‌ی دولتی شده اند! خاک کشور را هزاران تن-هزاران تن با دستور بالاترین مقامات حکومتی بار می کنند و به عربان می فروشند! شکی نیست، ما در یک اشغال شدگی کامل تمدنی به سر می بریم.

از این دور باطل اهریمنی صرفا با رویکردی قاطع، آشتی ناپذیر و جنگجویانه می توان به در آمد، با رویکردی از سر تا ذیل آریائی، دقیق تر: با یک تأویل مضاعف تمدنی، هم تأویلی یزدان‌شناختی که مبتنی ست بر بازیابی حکمت دینی زرتشت و هم تأویلی سیاسی که مشمول بازیابی حکمت سیاسی کوروش می گردد. در این میان، اصل، از روزن اقتصادی این است: ایرانی باید آن بخورد که می کارد، و آن بپوشد که می بافد و به دست خویش می سازد. ما باید مسئولیت و خویشکاری در برابر خویشتن خویش را، مسئولیت و خویشکاری در برابر هم-میهن را، مسئولیت و خویشکاری در برابر طبیعت را، از آسمان و زمین ایرانشهر گرفته تا تک تک درختان و قطره قطره‌ی آب‌ها و دانه دانه‌ی شن‌های دشت‌های اش، مسئولیت و خویشکاری در برابر خدایان و ایزدان و فرشتگان آریائی را، و در نهایت، مسئولیت و خویشکاری در برابر گذشتگان و همروزگاران و آیندگان مان را به هسته‌ی مرکزی خودآگاهی تاریخی مردمان خویش بازگردانیم. در جهت رسیدن به این مسئولیت پذیری مرکب و خویشکاری-آگاهیِ چندین سویه است که نیاز به رژیمی نه تنها غذائی و خوراکی، که به رژیمی معنوی و اخلاقی نیز داریم. ایرانیان ملتی مقدس، زیبا، و بزرگ اند، و کوچک‌ترین شک و تردیدی نیست که از این امر گران تاریخی برخواهند آمد و باری دیگر جهانیان را به ستایش خویش واخواهند داشت.

*

پوشاک

از فردای تشکیل دولت آریائی و به دست گرفتن سکان هدایت کشور از سوی پادشاه نوین، تمامی واردات بخش پوشاکی به کشور قطع می شوند. اصل این است: تمامی مارک‌ها و برندهای بیگانه تنها و تنها در شرایطی می توانند به فروش کالاهای خویش در کشور ادامه دهند و با مارک‌ها و برندهای بومی رقابت کنند، که از الف تا یای کالای خویش را در کشور و با نیروی ایرانی تولید کنند. این سیاست در زمینه‌ی خوراک و نوشیدنی نیز اعمال خواهد شد. ایرانِ بازگشته به مدار تیسپون فقط و فقط موادی را وارد می کند که 1- برای حیات و بقای اجتماعی انسان ایرانی چشم پوش ناپذیر اند 2- تحت هیچ شرایطی در درون کشور یافت نمی شوند و امکان تولید شان نیست.

*

خوراک، بنیاد اقتصاد

بنیاد اقتصاد، خوراک است، و این، بنیاد نگاه ماست: بگو چه می خوری تا بگویم کیستی. در اقتصاد ایرانشهری تمامی چرخه‌ی خوراک ملی استوار بر آشپزخانه‌ی سنتی آریائی خواهد بود. پدران و مادران آریائی و طبیعت دوست ما به گوشت به عنوان ماده‌ی اولیه‌ی خوراک نگاه نمی کردند. یک زرتشتی اگر گوشت نیز می خورد، اما به خوردن گوشت و کشتن جانوران افتخار نمی کرد، لیک هماره از خوردن بی رویه‌ی گوشت ابراز بیزاری می نمود. ایرانی، به گواه تمامی مستندات تاریخی، به گواهی اوستای مقدس و همه‌ی متون دست اول آریائی، هماره از خوردن گوشت یا پرهیز نموده است و یا اگر چنین نیز ورزیده، لیک پیوسته راه میانه روی و خویشتنداری را پیموده است.

این چنین است که بخش عمده‌ی آشپزخانه‌ی آریائی مبتنی بر خوراک‌های گیاهی بوده و هست: گوشت، برای آریائیان امر ویژه بوده است و باری دیگر نیز امر ویژه خواهد شد. ما طی یک برنامه‌ی قاطع و همراه با فرهنگ سازی و آگاهی رسانی دقیق، ایرانیان را نه تنها از بیگ مک خواری فرهنگی و معنوی که حاصل سد و اندی سال تجددزدگی بی رویه بوده است، که از بیگ مک خواری اقتصادی و معیشتی نیز خارج خواهیم نمود. دانشمندان و کارشناسان غذائی و آشپزان سنت-آگاه ایرانی طی یک برنامه‌ی مدون مبانی آشپزخانه‌ی آریائی را بازیابی کرده و رسانه‌های ملی و همگانی به بازآموزی آن در سطح کشوری اقدام خواهند نمود. ما نه تنها پندار و گفتار و کردارمان را به مدار تیسپون بازگردانده و آریائی خواهیم اندیشید، آریائی خواهیم گفت و آریائی خواهیم ورزید، که هم نیز آریائی خواهیم خورد، آریائی خواهیم نوشید و آریائی خواهیم پوشید.

*

بهداشت و تندرستی

در این پهنه رویکرد بازیابی ایرانشهری مبتنی بر بازیابی پزشکی سنتی آریائیان، چه هندی و چه ایرانی، و همزمان، غنی کردن آن به پزشکی نوین است؛ در هر دو پهنه، دانشمندان ایرانشهری از بهترین‌های جهان بوده و هستند. در دولت آریائی تمامی چرخه‌ی بهداشتی از دست دلالان و زالوان داروسازی جهانی خارج شده و ما دیگر اجازه نخواهیم داد تا ذره ای سم و زهر وارد بدن فرزندان ایرانشهری گردد. داروخانه‌های امروز چیزی جز زهرخانه و دکان‌های مرگ تدریجی نیستند، این زهرخانه‌ها و مرگکده‌ها را باری دیگر به خانه‌های تندرستی و داروهای نیک تبدیل خواهیم نمود، برای بهتر و درست‌تر و دیرپاتر زیستن یکایک ایرانیان. ایران باید به قطب پزشکی و تندرسی کل جهان بدل گردد.

*

کشت و ورز

کشاورزی نه تنها پهنه‌ی نزدیکی آریائیان با بغان و ایزدان، که از مبانی و از گرانیگاه‌های کل هستی آریائیان بوده است و باری دیگر خواهد بود. انسان ایرانی خود شکم خود را سیر تواند کرد و کشاورزی و مهندسی آب‌ها و زمین‌های کشور از مهم‌ترین ارکان اقتصاد آریائی خواهند گشت. پس از فرود آوردن اهریمنان و ضحاکیان از اریکه‌ی قدرت، – که آن را فقط و فقط به دست خود شهروندان آریائی و نیروهای نظامی و ارتشی و سپاهی کشور خود انجام خواهیم داد تا همه‌ی کفتاران و کرکسان و بدخواهان چهار سوی جهان انگشت شگفتی به دندان گزند-، تیمی مجرب از بهترین کارشناسان به شناسائی و اندازه‌گیری آسیب‌ها در حوزه‌ی آب و زمین و جنگل اقدام کرده و یک «برنامه‌ی جنگی» ارائه خواهند نمود، برنامه ای جنگی، چرا که ما در زمینه‌ی آب و کشاورزی و جنگل‌داری در یک موقعیت تماما جنگی و در آستانه‌ی بودن و نبودن به سر می بریم. شرایط جنگی صرفا زمانی پایان خواهد یافت که طبیعت ایران به نقطه‌ی تعادل و پیمان خود رسیده، پویائی خود را باری دیگر بازیافته باشد.

*

صنعت

بزرگترین ثروت ایرانی، خودِ ایرانی است. فرهنگ والا، دین نیک اهورائی، خلاقیت و هوشمندی تاریخی آریائی و نیروی انسانی ما ستون‌های پیشرفت و تعالی ملی خواهند بود و ما باری دیگر ایران را به مرکز خلاقیت و آفرینش و هنر و فن آوری در سراسر جهان تبدیل خواهیم نمود. طی سه برنامه‌ی هفت ساله ایران به دو چیز دست خواهد یافت: 1- قوی‌ترین کشور صنعتی جهان 2- سالم ترین و طبیعت محورترین کشور جهان. در همین راستا، صنعت خودروسازی ایرانزمین در چارچوب برنامه‌ی هفت ساله‌ی نخست سد در سد از نفت و گاز مستقل شده، با خلاقیت مهندسین و فناوران دانای ایرانی که هم اکنون نیز میسر است لیک حاکمان اهریمنی از آن جلوگیری می نمایند، به صنعتی برق-بنیاد تبدیل خواهد شد.

*

رفاه کشوری

اصل در برنامه‌ی بازسازی آریائی، بازسازی ایرانزمین از کرانه‌های اش است. ما ایران را از دورترین کرانه‌های اش به سوی مرکز باز خواهیم ساخت. برای ما اولیت بازسازی، مرکز نیست، کرانه است. تا رسیدن به نقطه‌ی تعادل و پیمان ملی اصل این است: مرکز مهم است، کرانه مهمتر. در این راستا، جمعیت تهران باید طی هفت سال به یک سوم امروز اش فروکاهد. ما تمامی اموال نقدی ظبط شده‌ی حاکمان اهریمنی کنونی را که چیزی در حدود پانسد میلیارد دلار تخمین می زنیم، صرف پروژه‌ی آبادگردانی و غنی‌سازی کرانه‌های ایرانزمین خواهیم کرد و برای تمامی تهی دستان و درویشان و بی چیزان برنامه ای ضربتی در نظر خواهیم گرفت. در پایان هفت ساله‌ی نخست از بیست تا بیست و پنج ملیون خانوار ایرانی هر خانواده در هر کجای ایرانزمین باید صاحب خانه و همچنین برخوردار از پس انداز بسنده بر پایه‌ی مقیاس‌های یک زندگی شرافت‌مندانه‌ی آریائی باشد.

*

ایران به مثابه‌ی امر مقدس، ایران، به مثابه‌ی گلستان: “سیاوش من ام نه از پری زادگان/ از ایران ام از شهر آزادگان/ که ایران بهشت است یا بوستان/همی بوی مشک آید از بوستان” (شاهنامه، مغ توس)؛ طی هفت سال نخست بازسازی آریائی، ایران باید تبدیل به گلستان، تبدیل به یک بوستان سرسبز و خرم شود که از جای جای اش بوی مشک برآید و بانگ شادی کودکان و نوای خنده‌ی پیران و آوای سرزندگی و امیدواری جوانان اش. ما حج به عربستان و یا هر کشور دیگری را بر تمامی اتباع ایرانزمین قدغن خواهیم کرد و سد‌ها میلیارد هزینه‌ی سالانه‌ی آن را هر سال صرف درخت کاری و ترمیم منابع آبی کشور خواهیم نمود. ما به حج طبیعت خواهیم رفت و گرد طبیعت ایرانزمین طواف خواهیم نمود. امر مقدس، ایران است و بس و استوار بر این اصل، سرمایه‌ی ایرانی، زمان ایرانی، و نیروی کار ایرانی صرفا در راستای آبادسازی و نیک و بهینه‌تر کردن ایران به مثابه‌ی امر مقدس است که صرف خواهد شد.