بازيابی ايرانشهری

لیدی، پارس، ماد و کردوانیه (بابل) شاخه‌های گوناگون یک اتحادیه‌ی بزرگ آریائی

به نام آناهیتا، مادر آب‌های ایران تشنه لب

نویسنده‌ی ناشناس مقاله نوشته است:

“از نظر دانشمندان امروزی، هیچ رابطه‌ی خویشاوندی بین کوروش و ایشتوویگو وجود ندارد.”

این‌ها یاوه ای بیش نیستند، به نظر می رسد میان ایرانیکا و ویکیپدیا رقابتی سرسختانه پیدا شده است بر سر زیر پا گذاشتن حقیقت و لت و پار کردن تاریخ ایرانشهر. این “دانشمندان امروزی” که منبعی نیز نداده اند، چه کسانی هستند؟ شاید ایران شناسان مسلمانی چون تورج دریائی که می گویند برای کوروش باید جوک ساخت! شاید پورپیرارها و امثالهم! حیرت انگیز است. جالب آن که در مقاله ای درباره‌ی پدر بزرگ کوروش بزرگ و پدر مانادنا، دو عکس کاملا بی ربط از جهودان گذاشته اند: ارمیای نبی و اشعیای نبی! آخر چه ربطی دارد؟ جنگ اطلاعاتی بزرگی راه انداخته اند برای نابود کردن تاریخ و فرهنگ و تمدن آریائی. تکه تکه کردن و از هم جدا نمودن تیره‌های آریائی و برای هر یک، ملتی ساختن. این شیوه ای بود که جهودها به اسکندر آموختند و ارستو نیز در اش بی تقصیر نبود. به هر روی، مزخرف می گویند، آستیاگ پدر بزرگ کوروش بود و خاندان کوروش بزرگ با خاندان آستیاگ و هوخشتره پیوند داشتند. لیک نه نتها با آن‌ها، که با خاندان پادشاهان ایرانی تبار لیدی نیز. چه، کروئسوس یا کرزوس، شاه نامدار لیدی، کسی نبود جز دائی ماندانا، مادر کوروش بزرگ. ماندانا، دختر آریانه، خواهر کروئسوس بود و ایشان هر دو، فرزندان آلیاتس (= پدر آریائی)؛ چیون، آریانه، خواهر کروئسوس و همسر آستایگ، مادربزرگ کوروش بزرگ بود.

کوروش، که در پی متحد کردن همه‌ی آریائیان بود، – در پیروی از نمونه‌ی عالی اش، کیخسرو که کوشیده بود همه‌ی آریائیان را متحد کند و یک اتحادیه‌ی آریائی پدید آورد-، پس از ملحق کردن لیدیه به ایرانشهر، با کروئسوس (که به نظر من احتمال دارد از لحاظ ریشه شناختی نام اش با گرسیوز همبتار باشد)، دائی مادر خود به نیکی رفتار کرد. آن چنان که با آستیاگ (یا ده اسپ/اسپَدَس) نیز به نیکی رفتار کرده بود. کروئسوس حتا در کارزار کامبوخت در موذریا/مصر شرکت داشت و رایزن ارشد فرزند کوروش بود. از سوی دیگر، خاندان کوروش با خاندان بوخت نرسی یا همان نبوکدنزار بابیلونی نیز همخون بودند، چرا که آمیتیس (ایرانی هومئیتی: اندیشه‌ی نیک)، همسر بوخت نرسی که باغ‌های آونگان کردوانیه/بابیلون برای او ساخته شدند تا برای آب و هوای همدان غریبی نکند، کسی نبود جز خواهر آستیاگ و دختر هوخشتره (= شهریاری نیک). بنابراین، میان کوروش بزرگ و دولت شهر کردوانیه یا همان بابیلون، پیوندهای ژرف بود و بیهوده نبود که گشودن آن شهر با هیچ سد و مانعی برخورد نکرد. لب کلام، لیدی و پارس و ماد و کردوانیه شاخه‌های گوناگون یک اتحادیه‌ی بزرگ آریائی بودند که از دهه‌ها پیش از برامدن کوروش بزرگ، در پیوند تنگاتنگ و ژرف قرار داشتند. حال امروز کسان آمده اند و می گویند حتا آستیاگ نیز پدر بزرگ کوروش نبوده است! شرم آور است و البته، نمائی از رسیدن شان به ته خط. دچار بن بست تمدنی شده اند.