جنبش اوستاخوانی؛ پیکاری چنان یک سرود / کیخسرو آرش گرگین
اوستا، به سان گران ارج ترین کار فرهنگی و دینی و خردکامی (فلسفی) ایرانیان، پایهی بنیادین آبادانی ایرانشهری به شمار می رود. بی اوستا، نه خداینامه (شاهنامه) ای پدید می آمد، که ریشه در زامیاد یشت دارد، و نه هرگز پیوستگی فرهنگی و آبادانی ما که تا به امروز در برابر چشم ماست، پایدار می ماند. پس بازیابی ایرانشهری بی اوستا چیزی ست نه پنداشتنی و نه انگاشتنی. آن چه که همهی آریائیان در ایرانشهر باید بدان به کوشند یادگیری اوستا و سرودهای ایزدی این نسکِ همهی نسکهاست. اوستا، مادیانِ مادیانهاست و به سان مادیانِ مادیانها، بُنِشتان-بُنِشت یا اصل الاصول فرهنگ و آبادانی ما. ما بر اوستا است که ایستاده ایم.
ایرانیان باید یکایک هاتهای گاتها را از بر کنند، خرده اوستا را نسک بالینی خویش گردانند و با یشتها و نوای پهلوانی اندرمانده در آن ها خو گیرند و این فرهنگنامهی کهن نوشتاری آریائیان را باری دیگر، واچ به واچ (کلمه به کلمه) و ماریگ به ماریگ (جمله به جمله) بر زبان خویش شاری گردانند و آتش اش را در سینهی خویش دگرباره زنده کنند. در این کوشش فرهنگی، آن چه که بیش از هر چیز گران و مهند است، مینوی نشسته در این مانثره ایزدی است. اوستا سخن آسمانی ست و در اش، مینوی همهی ایزدان آریائی، نهفته. همین مینوی ایزدی است که باید در جان و پیکر مرد و زن آریائی باری دیگر خانه کند و با گوهر هستی و جان او در هم آمیزد. پس اوستا خوانی پیش از هر چیز از بر کردن اوستا است و نوا و بانگ آسمانی اش را در گوش جان خویش بازخواندن. تنها در گام دوم این کوشش است که دادِستان (موضوع) چم و درونمایه ی آن برجسته می گردد. لیک برای این نیز نسک های چندگانه ی استاد پورداوود در دسترس است که خواستاران و جویندگان می توانند به ایشان اندر نگرند.
لیک آن چه از روزن بازیابی گران تر از هر چیز است، همان بازگوئی و خوانش اوستا است، با نوای بلند، با درنگ بایسته و با لرزش شایسته. شکی نه داشته باشید، آن هنگام که از هرات و خراسان تا سیستان، از مازندران و گیلان و آذربادگان تا خوزستان و کردستان، زنجیره ی بانگ اوستاخوانان به یکدیگر به پیوندد، در آن هنگام سرزمین سپند زرتشت و جمشید و کیخسرو از بدی و آلودگی دیوها پاک شده و ایرانشهر از تازش اهرمن رهایی یافته است. پس اوستا را بازیابید و خواندن و همخوانی اش را با یاران و همازوران تان در سراسر ایرانشهر به ورزید. ما ایرانشهر را با خواندن اوستا باز پس خواهیم گرفت، و این، پیکاری ست چنان یک سرود.
????????????